تهیونگ زمان رو گم کرده بود . منیجری که اون رو از سالن بیرون آورده بود خیلی وقت بود که رفته بود و تهیونگ حس میکرد چند روزه اون جا گیر افتاده .
به طرف در رفت و دستگیره رو فشار داد ولی در قفل بود . میتونست داد و بیداد کنه تا در رو براش باز کنن اما نمی خواست دردسر درست کنه . موبایلش رو قبل از ورود به سالن تحویل داده بود چون بردن گوشی به فن ساین ممنوع بود .
نگاهی به جای خالی ساعت روی مچ دستش انداخت و به بی حواسیش لعنت فرستاد . اون روز صبح اینقدر ذوق داشت که فراموش کرده بود ساعتش رو بپوشه . حالا که توی اون شرایط قرار داشت وقایع صبح و بحثای مسخره اش با یری چه قدر دور به نظر میرسید .
کم کم داشت فکر میکرد که اون ها فراموشش کردن که صدای چرخش کلید داخل قفل رو شنید . از روی صندلی بلند شد و به در خیره شد .
همون منیجر قبلی و پشت سرش یونمین وارد شدن . جیمین با چشمای از حدقه دراومده به تهیونگ خیره شده بود . یه جور گرمی و علاقه توی چشماش دیده میشد که باعث شد استرس تهیونگ یه کم ... فقط یکم کمتر بشه .
یونگی با گردن کج شده نگاهی به سر تاپای پسر انداخت و گفت :
_ هولی شت ... جونگکوک چه قدر خوش شانسه ... مدلی چیزی هستی ؟ چرا تا حالا ندیده بودمت ؟
تهیونگ با گیجی جواب داد :
_ چ... چی ؟؟
یونگی دستش رو طوری تکون داد که انگار مسئله مهمی نیست :
_ خیلی خوش قیافه ای ... بهت میخوره سلبریتی باشی ...
تهیونگ حس میکرد تا پشت گوشش سرخ شده . بالاخره آدم که هر روز همچین تعریف بزرگی رو از آیدلش نمیشنوه ...
_ ن...نه ... من ... فقط یه عکاسم ... یعنی ... دانشجوی عکاسی ام ...
جیمین که تلاش تهیونگ رو برای پشت سر هم چیدن یه جمله ساده دید جلو رفت و با صدای آرامش بخشش گفت :
_ آروم باش نیاز نیست مضطرب باشی ... مطمئنم قراره دوستای خوبی بشیم ...الان جونگکوکی میاد خیلی دلش می خواست تو رو زودتر ببینه ولی نمیشد مراسم رو متوقف کرد ...
و بعد چنان لبخندی زد که تهیونگ حس کرد اتاق روشن تر شد .
تهیونگ پرسید :
_ شما میدونین که ...
یونگی وسط حرفش پرید و گفت :
_ که تو و جونگکوک نیمه همدیگه اید ؟ البته ... چند ساله منتظرتیم ...
تهیونگ حس میکرد قیافه اش شبیه علامت تعجب شده .
_ منتظرم بودین ؟ چه طور ...
همون لحظه در باز شد و جونگکوک داخل اومد و سریع به طرف تهیونگ رفت و بدون هیچ حرفی بغلش کرد . تهیونگ حس میکرد داره از حال میره . لعنت بهش که حتی از رویاهاش هم بهتر بود . بدن سفت و عضلانی جونگکوک رو محکم در آغوش گرفت و برای لحظه ای فراموش کرد که افراد دیگه ای هم داخل اتاق حضور دارن ...
YOU ARE READING
Soulmates Band ( taekook _ canon )
Fanfictionمتوقف شده بی تی اس ... معروف ترین بند جهان ... ولی اون ها علاوه بر موسیقی فوق العاده شون یه ویژگی منحصر به فرد دیگه هم دارن ... هر شش عضو گروه سولمیت همدیگه هستن ... نامجین ...یونمین ... هوپکوک و کیم تهیونگ اون فقط یه فن بوی معمولیه که کراش عمیقی...