19

2.5K 489 146
                                    

تهیونگ چشم هاش رو به آرومی باز کرد و به سقف نگاه کرد . سرش رو بلند کرد و به پسری که با بالاتنه ی برهنه کنارش خوابیده بود خیره شد . نور خورشید اول صبح روی پوست سفیدش افتاده بود و صورتش غرق آرامش معصومانه ای بود که مختص خودش بود .

خم شد و بازوی برجسته پسر رو که کنار سرش بود بوسید . میدونست که بیدار نمیشه . خواب جونگکوک سنگین تر از این حرفا بود .

تقریبا یک هفته از انتشار موزیک ویدئوی سینگولاریتی میگذشت و تهیونگ کم کم داشت به توجهاتی که به عنوان یک آیدل بهش میشه عادت میکرد .

از اون جایی که تور جهانی هنوز ادامه داشت به اروپا اومده بودن و در لندن مستقر شده بودن . اولین کنسرت بی تی اس در اروپا و اولین کنسرت تهیونگ ... قرار بود سینگولاریتی رو لایو اجرا کنه ... برای اولین بار جلوی هزاران چشم قضاوت گر ...

با صدای خواب الود جونگکوک از افکار نگران کننده اش بیرون اومد .

_ ته ... بیدار شدی ؟ ساعت چنده ؟

_ هفت و ده دقیقه ... بلند شو بیبی باید ساعت هشت بریم استادیوم ...

_ اوهوم ... فقط پنج دقیقه ... تا تو بری یه دوش بگیری بیای من یه چرت میزنم ...

تهیونگ که میدونست اگر جونگکوک بخوابه بیدار کردنش چه قدر سخت میشه محالفت کرد :

_ نه خیر با هم میریم دوش میگیریم ... تو دوباره میخوابی منم نمیتونم بیدارت کنم ...

جونگکوک ناگهان هوشیار شد و سرش رو از روی بالش بلند کرد :

_ با هم ؟

تهیونگ خندید :

_ نه خیر وقت برای این کارا نداریم ... فقط یه دوش دونفره معصومانه ...

سر جونگکوک روی بالش افتاد و با کلافگی گفت :

_ دوش دو نفره معصومانه ؟ اصلا همچین چیزی هم داریم ؟

تهیونگ با لبخند موهای جونگکوک رو به هم ریخت :

_ بلند شو ... این قدرم منحرف نباش ... با این قیافه معصومت آرمی ها فکر میکنن که تو هنوزم به بابانوئل اعتقاد داری اگه بفهمن این قدر منحرفی چی میگن ؟

جونگکوک که دیگه خواب از سرش پریده بود اما دوست داشت تهیونگ رو اذیت کنه ملافه رو مثل پیله دور خودش پیچید و چشم هاش رو بست :

_ زندگی همینه ... باید با حقایق کنار بیان ...

تهیونگ دستهاش رو زیر بغل جونگکوک انداخت و سعی کرد از روی تخت بلندش کنه ولی جونگکوکی که حتی در شرایط معمولی هم سنگین بود وقتی خودش نمی خواست بلند بشه هزار برابر سنگین تر میشد .

_ هوف ... خیلی سنگینی کمرم شکست ... بلند شو ... آخخخ مادر کمرم ...

جونگکوک با نیشخندی روی لب هاش روی تخت نشست .

Soulmates Band ( taekook _ canon )Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang