سهون به دقت حرفای سوهو رو گوش میداد. اصلا نمی خواست بهانه ای دست اون هیولای کوچیک که قصد درآوردن تخم چشمش رو داشت بده!&خب همینا بود .... سوالی نداری؟!
+چرا باید اینجا کار کنم؟ مگه نمیدونید من ....
&تصمیم شیومین بود! و باور کن همه ناراضین! در حالت عادی مجبورت میکرد یه بلوک رو گاز بزنی بعد به پشت سرت لگد میزد!
سهون با تصور کردنش لرزی تو وجودش پیچید! این واقعا یه شکنجه وحشیانه بود.
+ب ... بعدش چی؟!
&هم؟!
درحالی که به چندتا کاغذ نگاه میکرد و کاملا مشغول بود حواس پرت گفت اما قبل اینکه سهون بتونه سوالش رو دوباره بپرسه نوک انگشتی سینهش رو لمس کرد.
_بنگ!
شوکه به شیومینی که با نیشخند تو یه قدمیش بود و دستشو به حالت تفنگ رو سینه اش گذاشته بود نگاه کرد.
« چرا مثل نینجاها یه دفعه ظاهر میشه؟! بابا من آمادگی ندارم یه بار دیگه رسماً از جذابیتش مرگ میشم! »
سهون واقعا میخواست داد بزنه خفه شو تا بتونه روی صورت بی نقص پسر متمرکز بشه!
_بنگ .... بنگ!
همانطور که دستشو به آرومی روی سینه محکمش میکشید با نیشخند زمزمه کرد.
_سه تا گلوله درست همینجا!
« فاک فاک فاک .... قلبت الان میزنه بیرون! بنظرت میتونه صداشو بشنوه؟! اروم باش احمق اون یه مافیای وحشیه که اول فک و دهن بقیه رو میشکنه بعد میکشتشون! چرا اینقد هیجان زده شدی؟! »
_حواس پرتت کار دستت میده آقای اوه سهون!
« ارومممممممم باش! اون اسم کاملمو اینجوری صدا نکن! »
_سوهو من میرم بیرون!
&تنها نرو .... بیا تو رانندگی کن!
کلید ماشین رو براش انداخت و برگشت سرکارش.
_زود باش تا ابد وقت ندارم!
گفت اما با نگاه خیرش سرتاپاش رو برانداز کرد و بعد از نیشخند عجیبی روشو برگردوند و قدم برداشت.
_ما امشب برنمیگردیم!
« میخواد بکشتم؟! »
سهون با تاخیر به سرعت دنبالش رفت. توی پارکینگ به ماشین لوکسی تکیه داده بود و سیگار میکشید.
« بوی سیگار نمیداد که! »
_چرا اینقد اروم میای؟! نون نخوردی مگه؟
سریع تر قدم برداشت. خواست در عقب رو براش باز کنه اما خودش سریعتر جلو نشست و بی حوصله منتظرش موند.
YOU ARE READING
No WAY To RUN!
Non-Fictionپسر گربه ای که به همه چی شباهت داشت جز رییس بزرگترین باند مافیای شهر! شیومین به اندازه باندش دردسر ساز بود و این اصلا خوب نبود! اون مافیای بی رحم چه خوابی برای طعمه جدیدش دیده بود؟! شکاری که فکر میکرد شکارچی بوده و الان تو دام یه گربه گیر افتاده! او...