_بلند شو!پسر گربه ای محکم و بلند گفت و از روش بلند شد.
« بلند شم؟! »
سهون ناخودآگاه به پایین تنه سفت و برجسته اش نگاهی انداخت. باید با اون وضعیت قرمزش بلند میشد؟! خب حس میکرد اگه نمیخواد از دستش بده باید بهش گوش بده! البته فعلا!!!
تو یه حرکت بلند شد و وایساد.لبه لباسش رو پایین کشید تا کمتر تابلو باشه!
_بهتره فکر کلک زدن به منو از سرت بیرون کنی مستر اوه!
« الان فقط به کردنت و شنیدن صدات وقتی اسممو بین ناله هات میگی فکر میکنم لعنتی »
سهون نامحسوس سرشو تکون داد تا بلکه از شر افکارش راحت بشه! اما اون پیشی جلوش مگه اجازه میداد!؟
+چطور فهمیدی؟!
سعی کرد حواس خودشو از درد پایین تنه اش دور کنه و حرف زدن درباره موقعیت داغونش به نظر راه خوبی بود! البته تا قبل از اینکه شیومین دوباره به گردنبندش چنگ بندازه و پایینش بکشه!
_احتمالا وقتی این ماموریتو قبول کردی همچین فکری داشتی ؛ به یه باند خفن و تبهکار نفوذ میکنی ، کلی مدرک جمع میکنی و در آخر کاری میکنی باند نابود بشه! آدمای بد به سزای اعمالشون میرسن و شهر تو آرامش و خوشی غرق میشه!
شیومین درحالی که به لبای باریک سهون خیره بود به آرومی گفت.
_ولی میدونی پسر کوچولو .... بذار یه چیزی بهت بگم!
دست دیگه شیومین روی ممبر سفت و حساستر شده سهون نشست و اونقدر شوکه اش کرد که برای داد کوتاهش کافی باشه!
_اینجا دیزنی لند نیست پرنس!
با نیشخند گفت.دست راستش با زیپ شلوار سهون ور میرفت و دست چپش روی گردن و خط سینه اش میخزید.
سهون به شدت تحریک شده بود! از صداش ، حرکت دستاش و از همه بیشتر اون چشمایی که هیپنوتزمش میکرد!
_پس دنبال نجات دادن یه پرنسس نباش!
+میخوای تو رو نجات بدم؟!
شیومین لحظه ای شوکه شد.صدای سهون بمتر از قبل شده بود و بی شک جزو سکسی ترین چیزایی بود که شنیده بود!
_نجات؟! ههه .... نو هانی! قرار نیست کسی کسی رو نجات بده!
شیومین بالاخره دست از بازی کردن با شلوار و باکس سهون کشید و مستقیم ممبرش رو تو دست گرفت.ناله داد مانند سهون و چنگ زدنش به مچ کوچیک شیومین حال وخیمش رو جار میزد!
_قراره تو رو هم با خودم بکشونم تو قعر جهنم اوه سهون!
+لعنت بهت اسممو اونجوری صدا نکن مگه اینکه بخوای صورتتو بفاک بدم!
YOU ARE READING
No WAY To RUN!
Non-Fictionپسر گربه ای که به همه چی شباهت داشت جز رییس بزرگترین باند مافیای شهر! شیومین به اندازه باندش دردسر ساز بود و این اصلا خوب نبود! اون مافیای بی رحم چه خوابی برای طعمه جدیدش دیده بود؟! شکاری که فکر میکرد شکارچی بوده و الان تو دام یه گربه گیر افتاده! او...