+ا .... اما این امکان نداره!$چیزی گفتی؟!
صدای کریس باعث شد به خودش بیاد.مضطرب خندید ؛
+هه آخه قاچاق بچه و اجزای بدنشون .... دارم میگم اینکار از لوتوس سیاه زیادی بعید نیست!؟ تا حالا همچین چیزی نبوده تو پروندشون!
$برای همینه که فکر میکنم دارن منطقه و حیطهشون رو گسترش میدن! حتما خیالشون از جانب پلیسا راحته که اینقدر بی پروا عمل کردن!
&احتمال میدیم یه جاسوسی نفوذی چیزی دارن!
سهون با فکر کردن به رابطه اش با شیومین برای لحظه ای یخ زد! یعنی واقعا به بازی گرفته بودش برای یه همچین کار پستی؟!
قاچاق بچه؟!چیزی که سهون ازش متنفر بود!بخاطر اون پرونده رقت انگیز بود یا افکار تاریکش نسبت به رابطه صادقانه شون ....
هرچی بود سهون تصمیم گرفت اولین قدم رو برای نابود کردن هر لذت بهشتی که داشتن برداره!
زمان حال - اداره پلیس ؛
$تو رییس لوتوس سیاهی؟
برای بار صدم تو اون ده دقیقه سوالش رو مثل ضبط تکرار کرد و شیومین کاملا بی توجه به دستبندش زل زده بود.با کوبیده شدن دست کریس روی میز صدای بلندی درست شد که افراد پشت شیشه رو هم حتی ترسوند اما شیومین بدون واکنش خاصی نگاهش رو از دستش گرفت و به صورت سرخ شده از عصبانیت افسری که برای ساعتها تلاش میکرد باهاش حرف بزنه داد.
_من ....
اون اولین کلمه ای بود که بعد از ورودش به اتاق بازجویی از دهنش در میومد و همه مشتاقانه منتظر شنیدن ادامه جملش بودن ؛
_تشنمه!
کریس تکخند ناباورانه ای زد و تن خستهش رو روی صندلی پرت کرد. تو اون چند ساعت هر روشی رو امتحان کرده بود اما اون پسر مثل یه سد غیر قابل نفوذ در سکوت بهش نگاه میکرد و حتی پلک هم نمیزد!
$بگید به سهون بیاد!
خطاب به افراد پشت شیشه دودی گفت.بینشون فردی نشسته بود که تمام مدت در سکوت به چهره خونسرد گربه ای شیومین نگاه میکرد و مثل باقی اعضای پلیس حرص میخورد!
انگار تمام چیزی که بینشون بود رابطه تبهکار و پلیسی شون بود!
با شنیدن فرمان کریس از روی صندلی بلند شد.به آرومی پشت در اتاق بازجویی قرار گرفت و بعد نفس عمیقی در رو باز کرد. کریس با دیدن سهون نفس راحتی کشید و با بدنی که به لطف ذهن خستش از پا در اومده بود از اتاق بیرون رفت!
با خالی شدن اتاق سهون نگاهی به شیومین که با چشمایی که نمی تونست بفهمه چه احساسی توشه انداخت و به سمت صندلی رفت.هنوز شروع نکرده بود که صدای شیومین رو شنید!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
No WAY To RUN!
Kurgu Olmayanپسر گربه ای که به همه چی شباهت داشت جز رییس بزرگترین باند مافیای شهر! شیومین به اندازه باندش دردسر ساز بود و این اصلا خوب نبود! اون مافیای بی رحم چه خوابی برای طعمه جدیدش دیده بود؟! شکاری که فکر میکرد شکارچی بوده و الان تو دام یه گربه گیر افتاده! او...