جونگکوک با هودی تنش وارد ساختمون کلاس شد.قبل از ورود به کلاس کلاه هودیو روی سرش کشید.
"اقای جئون چندبار باید بهت بگم؟"سوکجین درحالی که خط کششو روی میز میکوبید داد زد."باید هرروز یونیفورم بپوشی و کلاهم سرت نزاری."
جونگکوک حرفای سوکجینو به چپش گرفت و رفت سمت میزش."هی،بچه خرخون ،یه کاغذ بهم بده."به تهیونگ که بغل نشسته بود ،اروم گفت.
(((+قبل حرفای ته،_قبل حرفای کوک)))
+میدونی اسمم اون نیست!!
"کیم تهیونگ!داری تو تدریسم اختلال درست میکنی.توقیف.تو و اقای جئون."
_ببین چه گهی خوردی
"جونگکوک"
وقت توقیف بود.تهیونگ عصبانی بود.اون هیچوقت قبل این توقیف نشده بود و دلش نمیخواست بره."حالا شما دوتا قراره برید تو اون کلاس بشینید ، تا وقتی از همدیگه عذرخواهی کنید."سوکجین گفت."من تو اتاق۲۰۷ام.اگه نیاز داشتید از دستشویی استفاده کنید بیاید ازم اجازه بگیرید.اگه به سرتون بزنه منو بپیچونید تنبیه میشید.جونگکوک واسه تو یه توقیف دیگه ام میزارم."سوکجین از اتاق رفت بیرون.
+واقعا ممنون جونگکوک
_اه خفه شو خرخون،میتونستی فقط اون کاغذ کوفتیو بدی بهم و هیچی نگی.
+حالا هرچی،بیا زودتر تمومش کنیم که بتونیم بریم.
_من عذرخواهی نمیکنم.تو میتونستی دهنتو ببندی.
تهیونگ خودشو پرت کرد رو صندلی و گوشیشو دراورد.گوشیش شروع کرد به زنگ زدن.+بله؟
"سلام تهیونگ"
+چه خبر جیمین؟
"میخوای بیای اینجا؟؟یونگی اینجاس.میخوایم جرات حقیقت و از این چرت و پرتا بازی کنیم"
+نمیتونم با جونگکوک تو توقیفم."اه ریدی.پس با اون بازی کن.اینجوری زودتر تموم میشه."
+نچ.من باید برم.بای
تهیونگ گوشیشو گزاشت تو جسب پشتیش که سوکجین نبینه._کی بود؟
جونگکوک حوصلش سررفته بود پس تصمیم گرفت یکم با جونگکوک حرف بزنه.+به توچه؟
_گفتم حداقل حرف بزنیم.
+جیمین بود.میخواست باهم بگردیم.گفت ماهم بهتره جرات حقیقت بازی کنیم یا یه کار دیگه که زنان سریع تر بگذره._خب چراکه نه.راست میگه.کار دیگه ای نمیشه اینجا کرد که.
+اوکی.اول تو.
_باشه.جرات یا حقیقت؟
+حقیقت
_گرایش جنسیت چیه؟
+من گیم.توچی؟
_پن(منظورش پنسکشواله،میدونید چیه دیگه؟)
+جوگکوک،جرات یا حقیقت؟
_حقیقت
+تو چرا همش خرابکاری میکنی و تنبیه میشی؟
_واقعا نمیدونم چرا،بیشتر وقتا حتی سعیم نمیکنم.
+اوکی
_تهیونگ جرات یا حقیقت؟
+جرات
_اوکی تو گفتی گی ای، اره؟؟
+اره،چطور؟؟
_اگه جرات داری بیا میک اوت کنیم(همون ماچ و کثافت کاری😂)
+ناموسا جونگوک؟این چیزیه که انتخاب میکنی؟؟
_باعث میشه زمان بگذره.واقعا میخوای کل روز اینجا گیر کنی؟خدا میدونه چقدر باید اینجا بمونیم.
+نه.ولی...فکرکنم اره.تهیونگ روی جونگکوک رفت و دستشو روی گونه ش گزاشت.به چشمای قهوه ای تیره اش خیره شد.قلا نفهمیده بود اون چقدر جذابه.
_میخوای انجامش بدی یا نه؟؟
+اوهوم.....تهیونگ خم شد و جوگکوکو بوسید._خیلی خوب میبوسی..
جونگکوک زمزمه کرد.+اه خفه شو منو ببوس.منظورم اینه که بالاخره این جراته دیگه؟
جونگکوک دوباره تهیونگو بوسید.تقریبا ۵دقیقه گذشت.اون دوتا بوسیدنو تموم گرده بودن و چند ثانیه ای بود که بهم خیره بودن.
_بیا به سوکجین بگیم که الان باهم خوبیم و عذرخواهی کردیم.فکر کنم این به اندازه یه عذرخواهی خوب بود.
+باشه بریم.اونا کیفاشونو برداشتن و بعد از گفتن به معلمشون مدرسه رو ترک کردن.
_اووم،اگه چیزی لازم داشتی بهم بگو.
جونگکوک شمارشو به تهیونگ داد.+مرسی
_اره.منظورم اینه که من باید بهت تو مشکلاتتو و ادما و اینا کمکت کنم،که اون بوسه جبران بشه.
مامان تهیونگ اومده بود دنبالش ولی جونگکوک باید پیاده میرفت خونه.
"میخوای برسونمت؟؟؟"خانم کیم ازش پرسید.
_نمیدونم.
"والدینت قراره بیان دنبالت؟؟"
_راستش اونا امریکا ان.
"اوه متاسفم.بیا ما میرسونیمت."
_اوکی.پس منو تو ایستگاه اتوبوس پیاده کنید.خونم تقریبا دوره.
"باشه،میتونی اون عقب به تهیونگ بشینی."
اون دوتا اون پشت توی سکوت مزخرف معذب کننده نشسته بودن.تهیونگ نمیتونست به اون بوسه فکر نکنه.اون میخواست دوباره جونگکوکو ببوسه ولی میدونست جونگکوک عمرا دلش بخواد دوباره اونکارو انجام بده.
جونگکوک ۲۰دقیقه بعد از تهیونگ رسید خونه.اتوبوس کوفتی ایستگاه های زیادی داشت.ساعت ۶ونیم بود.
(اینجا هایی که اول اسماشونو میزارم ،دارن بهم تکست میدن.)
:T
میدونی توام تقریبا خیلی خوب میبوسی.
:J
جدا؟؟؟؟؟؟:T
اوهوم.داری چیکار میکنی؟؟:J
هیچی.کار خاصی نیست که انجام بدم.میخواستم برم رامیون درست کنم.(نودل خودمون):T
باشه.میزارم به کارت برسی.فردا میبینمت.
:J
بای...................................................
خب این از پارت اول.چطوره فیک؟؟اگه ایرادی چیزی داره خوشحالم میشم بگید.
اون ستاره ام بفشارید...
یعنیییی۱۰۸ تا سین ۲۹تا ووت؟؟بچه ها درسته فیک تموم شده ولی واقعا؟؟؟؟
ESTÁS LEYENDO
Truth or dare;جرات یا حقیقت
Fanfic[Completed]کامل شده Translated ♡♡یه دست جرات حقیقت میتونه همه چیزو بین دوتا دشمن تغییر بده؟؟؟♡♡ شاید فقط یه بازی به نظر بیاد ولی پشت پرده راز های بیشتری هست ......که زندگی کوک و ته رو عوض میکنه. کاپل:کوکوی/ویکوک ژانر:مدرسه ای،اسکول لایف،یه کم اسمات،...