روز بعد تهیونگ رسید به مدرسه درحالیکه شب قبلش به سختی خوابیده بود.اون داشت به این فکر میکرد که ،جئون جونگکوک،پسری که ازش متنفره بوسیدتش.
"هی خرخون."
چانیول تا تهیونگ به مدرسه رسید بهش اینو گفت.چانیول تا قبل از اینکه با جونگکوک یه دعوای ناجور بکنه باهم دوست بودن.
"کجا داری میری؟"
+کلاس ،تنهام بزار."چرا؟؟نمیخوای بعد مدرسه با منم تو یه کلاس بشینی؟"
تهیونگ تصمیم گرفت بهش اهمیت نده و سمت کلاسش بره که یهو چانیول کوبیدش به لاکرا(همون کمدای تو مدرسه)"جزوه هاتو بهم بده خرخون!"
_تنهاش بزار.
جونگکوک یهو از یه قبرستونی ظاهر شد و گفت."چرا؟؟نکنه موقع حبستون عاشقش شدی؟؟"
چانیول داشت کرم میریخت._گفتم تنهاش بزار.
"اخی یه کوچولو روش کراش داری نه؟؟"
جونگکوک تقریبا اماده بود که به چانیول مشت بزنه.
+فقط بیا بریم جونگکوک.
☆☆☆چانیول عضو Exo☆☆☆
تهیونگ اینو گفت و اون دوتا رفتن سمت کلاسشون.+ممنون برای کاری که کردی...فکر کنم...
_بیخیال مهم نیست.
+واسه جبرانش میتونم کاری بکنم؟؟
(خودش تنش میخاره بچم😂)_خب به نظرم یه کاری هست که بتونی.
+آره؟؟چیه؟؟
_امشب برنامه ای داری؟؟
+نه
_خب میتونی بیا خونه ی ما باهم باشیم یا درس بخونیم یا هرچیزی که تو بخوای.
+باشه ادرستو برام بفرست.
_باشه بعدا برات میفرستم.
+بیا قبل زنگ برسیم به کلاس که دوباره توقیف نشیم.
قبل از اینکه تهیونگ حتی بفهمه مدرسه تموم شده بود. اون و جونگکوک بیرون ساختمون وایساده بودن.
+مامانم نمیتونه بیاد دنبالم.پس میتونیم همین الان بریم خونه تو .بعدا به مامانم میگم.
_باشه.من مشکلی ندارم.پس باید زودتر بریم اتوبوس ایستگاهاش زیاده نمیخوام دو ساعت معطل بشیم.
۲۰دقیقه بعد اون دوتا رسیده بودن خونه جونگکوک.
_چیزی میخوری؟؟اب داریم و ابجو که شک ندارم تو ابجو نمیخوری.
+آب خوبه .مرسی
_اوهوم
+خب میخوای چیکار کنی؟؟
تهیونگ پرسید._نمیدونم.شاید بتونیم جرات یا حقیقتو تموم کنیم.یادته نوبت کی بود؟؟
تهیونگ جواب داد:+نوبت توعه
_اوکی جرات یا حقیقت؟؟
+حقیقت.
_بوسیدنمو دوست داشتی؟؟
+اوه ،اره فکر کنم...
تهیونگ اروم زمزمه کرد....اون لذت برده بود ولی درباره احساس جونگکوک مطمئن نبود.
+منظورم اینه که باعث شد زمان بگذره.اوکی...ام....جرات یا حقیقت؟؟_حقیقت
+تو بوسیدنمو دوس داشتی؟؟
_اره.همونجور که گفتی باعث شد زمان بگذره.جرات یا حقیقت؟؟
+جرات
_اوکی.بیا دوباره همدیگرو ببوسیم(این میگه میک اوت که شامل کثاف کاری و بمال بمال هم میشه)تو خوشت اومد،منم خوشم اومد.بعدشم باید کار امروزو جبران کنم.
+مطمئنی؟؟؟
تهیونگ واقعا دلش میخواست جونگکوکو ببوسه ولی مطمئن نبود که اون فقط بخواد جبران کنه.ولی از اونجایی که به نظرش اونم اوکی بود تصمیم گرفت انجامش بده.
_اوهوم
+باشه
تهیونگ از جاش روی مبل که کنار جونگکوک بود بلند شد و روی روناش نشست.
_لازم نیس اینکارو بکنی تهیونگ.+میدونم...
جونگکوک دستشو پشت گردن تهیونگ گزاشت و اونو بوسید.
اونا تقریبا ۲۰دقیقه بود که داشتن عشقبازی میکردن تا اینکه در جلویی خونه باز شد......
"جونگکوووووک!!!!!!!"●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
اون ستاره رو بفشارید لطفاا
اگر خوشتون اومده لطفا به ریدینگ لیست اضافه کنید...
راستس نمیدونم نویسنده فازش چیه ولی اخه ۲۰مین یکیو ماچ کنی؟؟چه خبره ؟؟چه خبررررتونه؟؟؟
بعد اول این پارتم حس میکنم بنده خدا کوک و ته رو قاطی کرده ولی من دست نزدم شماهم بگذرید...
در ادامه حمایت حمایت....
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Truth or dare;جرات یا حقیقت
Hayran Kurgu[Completed]کامل شده Translated ♡♡یه دست جرات حقیقت میتونه همه چیزو بین دوتا دشمن تغییر بده؟؟؟♡♡ شاید فقط یه بازی به نظر بیاد ولی پشت پرده راز های بیشتری هست ......که زندگی کوک و ته رو عوض میکنه. کاپل:کوکوی/ویکوک ژانر:مدرسه ای،اسکول لایف،یه کم اسمات،...