قدم هاشو سمت اتاق جین که بی شباهت به یه دفتر با کلی پرونده نبود رسوند. نفس عمیقی کشید و در زد و وارد شد.
طبق معمول جین پشت میزش نشسته بود و نامجون روی مبل رو به روش. با ورودش سر هردوشون سمتش چرخید.نامجون لبخندی زد و جین همونطور خنثی بهش نگاه کرد.
"خوش اومدی هوسوک" جین اولین نفری بود که به حرف اومد."سلام رئیس!"
جین لبخندی زد. البته نمیشد بهش گفت لبخند. اما همین که گوشه ب چشمش کمی جمع شد و لباش حرکت کرد میشد گفت لبخند زده."بشین"
هوسوک کنار نامجون نشست و بهش سلام کرد"سلام هیونگ"
"سلام. خوش اومدی"
"بهتره وقت و تلف نکنیم. نامجون براش توضیح بده چرا اینجاست"
نامجون به جلو خم شد و فایل سبز رنگی که روی میز بود و برداشت و باز کرد. از بین کاغذ و عکسای توش عکس دو نفر و بیرون کشید و رو به روی هوسوک گذاشت.
هوسوک با دیدن عکس پدر مادرش لبخند تلخی زد.
هنوزم عادت نکرده بود اونارو تو حالت عادی ببینه. انگار تصویر خونآلود کابوس هاش براش واقعی تر از این بودن."خودشونن؟" نامجون پرسید.
هوسوک سرشو به تایید بالا پایین کرد."خودشونن"
نامجون سری تکون داد و عکسارو روی میز گذاشت و فایل و بست.
"جانگ مینهو و لی سانمی درسته؟"
"درسته"
"هوسوک ما ازت میخوایم به سوالامون جواب بدی و تا جایی که در جریان اوضاع بودی برامون توضیح بدی. ممنون میشم همکاری کنی اگه آمادگیشو داری"
هوسوک دستشو رو صورتش کشید"من امادم که همه چیو توضیح بدم"جین تمام مدت تو سکوت به واکنش ها و حرف های هوسوک خیره بود.
"پدر مادر من...هردو نخبه های شیمی بودن. از یه دانشگاه فارق التحصیل شده بودن و اونجا بود که اشنا شدن."
داشت سعی میکرد کلمات و کنار هم بچینه تا بدون گفتن حرف های اضافه بتونه اطلاعاتی که لازم دارن و به نامجون و جین بده.
نامجون که متوجه شرایط شد سعی کرد با پرسیدن سوال کارو برای هوسوک اسون کنه."میدونی کی مشغول کار با قوی سیاه شدن؟"
"۸ سال پیش وقتی من دبیرستان میرفتم و ۱۷ سالم بود یه روز مادرم خونه اومد و گفت یه قرارداد بسته که میتونه زندگیمونو تغییر بده. من اون زمان به جزئیات اهمیتی نمیدادم و مشغول زندگی خودم بودم. برام مهم نبود چیکار میکنن. با خودم میگفتم چه فایده وقتی اخرش هم قرار نیست حتی یه ساعت از وقتشونو برای من بذارن. یه جورایی با خودم میگفتم اگه بهشون اهمیت ندم متوجه من میشن"

KAMU SEDANG MEMBACA
Indigo Night | SOPE
Fiksi Penggemarفیک Indigo Night 🌙 کاپل [ سپ، نامجین، کوکمین] ژانر: جنایی، ملو انگست، اکشن, مافیا خلاصه [ دوست مین یونگی پسر رییس مافیای سئول سال ها قبل تو یک روز ناپدید میشه و هرگز پیداش نمیشه، اما چی میشه اگه اون شخص بعد از چهار سال با نقش متفاوتی به زندگیش برگر...