"تهیونگ... از هوسوک خبر داری؟" نامجون همونطور که ماگ قهوه اشو روی دسته ی مبل میذاشت پرسید.
تهیونگ لپ تاپشو روی پاش گذاشت و بعد از چند دقیقه گفت"اره تو راه یه هتلن. مثل اینکه هوسوک بهش گفته میرسونتش و بعدشم قراره براش اتاق بگیره. و خودشم اونجا باشه"
جیمین سوتی زد"اوه واو. زود بهم نزدیک شدن"
تهیونگ خنده ای کرد و همونطور که سرش تو لپ تاپ بود ادامسشو باد کرد."فکر نکنم مین از اینکه هوسوک برای پیشش موندن نقشه داره خبر دار باشه"
نامجون از جاش بلند میشه "بهش پیام بده بگو هفته ی بعد یه ماموریت مهم داریم و از فردا تمریناش شروع میشه و باید خودشو برسونه"
تهیونگ سری تکون داد و با شیطنت گفت"بله قربان"
جیمین بی حوصله گوشیشو پرت کرد و بیشتر تو کاناپه فرو رفت"جونگکوکی کی میاد هیونگ؟"
نامجون دستگیره رو تو دستش گرفت و گفت"امروز"
"امروز؟" جیمین سریع صاف میشینه جوری که انگار شوکه کننده ترین خبر عمرشو شنیده باشه.
"اره. امروز" این اخرین کلماتی بود که گفت و بعد از در خارج شد. باید میرفت خونه تا با جین راجع به ماموریت هفته ی بعدشون صحبت کنه. اون حتما تا همین الان مشغول سر و کله زدن با گنگ ایته وون بود. میخواست هرجور شده این ماموریت مهم مال خودشون باشه.
جیمین با استرس از جاش بلند شد و نفس عمیقی کشید تا خودشو اروم کنه.
"تهیونگی.."تهیونگ بدون اینکه سرشو از لپ تاپش خارج کنه زمزمه کرد"هومم؟"
قبل از اینکه جیمین فرصت کنه جملشو بگه صدای در بلند شد.
تهیونگ غر زد "ببین نامجون باز چیو جا گذاشته"جیمین سمت در حرکت میکنه و درو باز کرد.
"باز چیو جا گذاشتی هیونگ–"با دیدن نگاه خسته و لبخند مهربون و اشنای پشت در حرفش قطع میشه. دستاش رو در یخ میزنه و نگاهشو تو مشکی اون چشما گم میکنه.
هنوز اونقدر لود نشده تا واکنش نشون بده.
"سلام..نمیخوای رام بدی تو؟"
جیمین با شنیدن صداش به خودش میاد.
"جونگوکی.."
تازه متوجه میشه که چقدر دلتنگشه. یادش اومد که روز اخر با دعوا از هم جدا شدن و اینکه قرار بود وقتی دیدش همچنان باهاش جدی رفتار کنه.
اما قلبش اجازه نمیده بیشتر از موضع خودشو حفظ کنه پس دستاش ناخودگاه بالا میره و محکم در اغوشش میگیره. یه آغوش گرم و امن که بهش میگه برگشته، و حالش خوبه.
"اوه خدای من...تو حالت خوبه..."
جونگکوک اروم خندید و ساکشو رو زمین انداخت. دستاشو دور بدن نحیف و لاغر جیمین محکم کرد و بوسه ای رو سر شونش گذاشت. خوشحاله که جیمین تصمیم نگرفته بیشتر از این تنبیهش کنه.

KAMU SEDANG MEMBACA
Indigo Night | SOPE
Fiksi Penggemarفیک Indigo Night 🌙 کاپل [ سپ، نامجین، کوکمین] ژانر: جنایی، ملو انگست، اکشن, مافیا خلاصه [ دوست مین یونگی پسر رییس مافیای سئول سال ها قبل تو یک روز ناپدید میشه و هرگز پیداش نمیشه، اما چی میشه اگه اون شخص بعد از چهار سال با نقش متفاوتی به زندگیش برگر...