حالا انگار مستی به جیمین غلبه کرده بود. مغزش خاموش شده بود، چون در عرض یک ثانیه با یه لبخند پهن به اون غریبه، باشهای گفت و طبق عادت همیشگیش موهای خودشو بهم ریخت. چون مضطرب شد وقتی دوس پسر دوس صمیمیش رو نشناخت!
توی ذهنش به خودش نهیب زد: انقد خنگ نباش پسر.
پس شب بخیر گفت و رفت. به همین راحتی تهیونگ رو به کسی سپرد که تنها ده دقیقه از اشناییشون گذشته بود!
کوک، دستش رو دور کمر تهیونگ گذاشت و اون رو به خودش تکیه داد و داخل آپارتمان بردش.
تهیونگ که بخاطر مستی متوجه اتفاقی که افتاده بود نشد، به کوک نگاه کرد و وقتی جیمین رو ندید سراغش رو از جونگکوک گرفت._ کوکی! پس جیمینی کو؟
جونگکوک تهیونگ رو سمت اتاق خوابش برد و روی تخت خوابوندش تا لباساش رو عوض کنه. اولین بار بود که میتونست صورتشو نوازش کنه در حالیکه بیداره.
+خسته بود عزیزم بهش گفتم بره خونه.
سمت کشوی لباسا رفت تا یه لباس راحتی برداره اما سوالی بود که باید حتما میپرسید! از اینکه چیزی براش مجهول باقی بمونه متنفر بود. پس حالا که تهیونگ مسته و قرار نیس چیزی رو به خاطر بیاره میتونه سوالشو مستقیم از خودش بپرسه.
+به نظر میاد با جیمین خیلی صمیمی هستی!
_اوهوم. چیمی تنها دوست صمیمیه منه. خیلی دوسش دارم.
+فقط همین؟ دوست صمیمی؟ چیز بیشتری نیست یا... نبوده؟
_.... منظورت چی بود الان؟
+زیادی صمیمی هستین!
_اوه! حالا فهمیدم. هه هه هه...کوک بعد از انتخاب لباس سمت تخت برگشت و لبه تخت نشست. اولین بار بود که توی این یک سال باهاش حرف میزد. تهیونگ چشماش رو بسته بود و زیر لب آهنگی رو میخوند.
پیشونی ته رو نوازش کرد و سوالشو دوباره پرسید. اون یه جواب مطابق میلش میخواست. تهیونگ حق نداره به کسی نزدیک شه.+جواب سوالمو ندادی!
_کدوم سوال؟
+بینتون چیزی بوده؟
_دیوونهای؟ تا حالا دوستای صمیمی رو ندیدی؟ ما فقط دوستیم!
+اما چیزی که من دیدم بیشتر از دوست بود.
_چی دیدی؟ اوه، نکنه وقتی داشتیم فرنچ کیس میرفتیم ما رو دیدی... هه هه هه...تهیونگ مسته اما جونگکوک که مست نیست پس طبق نظر خودش منطقی بود اگه عصبانی شه!
چونه تهیونگ رو گرفت و صورتشو سمت خودش برگردوند. با اخم نیمه غلیظی بهش فهموند که دیگه نباید از این شوخیا بکنه.+حتا شوخیشم خندهدار نیست.
_باشه... باشه.... معذرت میخوام. فکمو ول کن لعنتی شکست.
+تو نباید کسی رو دوست داشته باشی. حالا که تونستم بهت نزدیک شم اجازشو بهت نمیدم.تهیونگِ مست با لپای گل انداخته بیشتر از چیزی که به نظر میرسید برای جونگکوک، دوستداشتنی بود. این ورژن تهیونگ فوقالعاده براش شیرین بود.
YOU ARE READING
Who.Are.You? (KookV)
Fanfiction_تو... کی... هستی؟ +من؟ جونگکوکم! _نه! تو جونگکوک نیستی؛ تو فقط بدن اونو داری! باهاش... چیکار کردی؟ +کشتمش!