تهیونگ چیزی که میدید رو باور نمیکرد. اون دیشب با رئیس یونگی خوابیده؟؟ با مردی که حتی اسمش رو هم بخاطر نمیاره!؟
دقیقا از کی انقدر بیمبالات شده بود که توی هر آغوشی میرفت؟ سکس با کسی که اصلا نمیشناسه هیچ جوره قابل توجیه نبود!اون از شب گذشته هیچی رو بخاطر نمیاورد. با خودش فکر کرد ینی بخاطر مصرف بیش از حد قرصهای خوابه که حافظهش انقدر داغون شده بود؟
شاید اگه مردی که الان روی تخت خواب بود، ترجیح میداد بعد از اون سکس خشن اونجا رو ترک کنه، تهیونگ هیچوقت متوجه نمیشد که شب رو با کسی گذرونده.
نمیدونست چرا اما دردی که داشت دیگه براش عادی شده بود. شاید حق داشت... چون اون نمیدونست که بعد از هربار خوابیدن با اون جونور، با تزریق مواد دچار فراموشی میشه!
تهیونگ هیچ دلش نمیخواست وقتی مردی که شب رو باهاش گذرونده، بیدار شد، اونجا باشه. پس زودتر از تخت بیرون اومد و سمت اشپزخونه رفت.
_جیمین... انگار... من دیشب با رئیس یونگی خوابیدم!
جیمین با چشمایی که از تعجب چهارتا شده بودن بدون اینکه چیزی بگه فقط بهش خیره شده بود.
_خودمم نمیدونم چجوری این اتفاق افتاده... هیچ چیزی از دیشب یادم نمیاد...حتی چهرهاش... موقع انجام س...
یونگی که اتفاقی حرفای تهیونگ رو شنیده بود سمت اتاقی که رئیسش اونجا بود، رفت.
+چی شده مین؟ چرا اینجوری بهم خیره شدی؟
#نمیفهمم داری چیکار میکنی... حتی نمیفهمم میخوای چیکار کنی...
+سختش نکن... هر چیزی که باید، داره اتفاق میفته.
#تا کجا قراره آسیب ببینه؟ تا کی میخوای اینجوری ادامه بدی؟ درک همه اینا براش سخته.
+تا هرجا که بخوام. تیکه تیکه شدنش به نفع منه.
#جونگکوک هیچ می....
+هیشششش... نمیتونی براش کاری کنی مین. بیخود انرژیتو هدر نده.
واقعا از دست هیچکس هیچ کاری برنمیومد؟ هیچکس نمیتونست کاری برای تهیونگ انجام بده؟
کسی که همیشه با غرور و خود شیفتگی تمام از بهترین خلقتش میگفت چی؟ حتی اون هم تهیونگ رو رها کرده بود؟ چه مخلوق بیچارهای... به چه کسی باید پناه میبرد؟+حتی خالق مغرورش هم عقب کشیده... تو هم کوتاه بیا مین!
دلسوزی تنها کاری بود که از دست یونگی برمیومد اما انگار این دلسوزی هم نمیتونست تهیونگ رو از دست موجودی که روبروش ایستاده نجات بده.
#تهیونگ داره تاوان چی رو پس میده؟
+تاوان؟ هوووم... شاید تاوان خلقتش رو.
YOU ARE READING
Who.Are.You? (KookV)
Fanfiction_تو... کی... هستی؟ +من؟ جونگکوکم! _نه! تو جونگکوک نیستی؛ تو فقط بدن اونو داری! باهاش... چیکار کردی؟ +کشتمش!