#1 _ jensen 🙂🙃
رایی لایکی فالویی؟؟؟!!!🥺___________________
#forbidden_love
#part_4
#Miss_nساعت ۳:۵۰ _ پادگان ۱۲۱
صدای بلندی که صدای بیداری صبح گاه بود بلند شد و تو کل پادگان پیچید.
همه افراد سریع بیدار شدن.
حتی خیلی هاشون طبق عادت خودشون از قبل شروع زنگ صبح گاه بیدار شده بودن.تو اتاق جرد و چد،چد اولین نفر بود که بیدار شد.
چد میدونست که اگر بخوابه غرق خواب میشه پس سریعا بلند شد و همونجا توی جاش نشست تا خوابش نبره.
چد میتونست صدای غرغر های جرد رو بشنوه البته غرغر که نه بیشتر شبیه فحاشی زیر لب بود.
سرشو پایین آوردو جردو صدا کرد.
"جی پاشو..یالا الان خونه نیستی،اینجا پادگانه و تو باید راس ساعت ۴ لباس پوشیده جلوی در اتاقت باشی.
ببینم تنبیه بیشتر که نمیخوای میخوای؟
مثلا فرمانده اکلز بیاد و ..."جرد با شنیدن اسم فرمانده اکلز لرزی به اندامش افتاد و اجازه نداد چد ادامه بده.
تازه داشت همه چیو به یاد می آورد.
"باشه باشه خفه چد، اسم اون یارو رو جلوی من نیار"
چد لبخندی زد و به خاطر سپرد تا از این به بعد اگر جرد بیدار نشد از اسم اکلز استفاده کنه.
بی رحمانه بود و میدونست جرد اذیت میشه ولی از تنبیه بهتر بود.
حاضر بود فحش های جردو به جون بخره ولی نذاره جرد تنبیه بشه.
هرچند جرد اهل فحش دادن و خالی کردن عصبانیتش سر چد نبود ولی خب بداخلاق که میشد.
چد نمیدونست چرا ولی پیوند عمیقی رو بین خودشون حس میکرد و با اینکه فقط یک سال از جرد بزرگتر بود حس برادر بزرگه ای رو داشت که باید از برادر کوچیکتر تخسش مراقبت کنه.
جرد تو اون لحظه داشت پیش خودش فکر میکرد که نه نه نه...قطعا نمیخوام با یک عدد فرمانده اکلز عصبانی اونم چهار صبح رو به رو شم.
لعنتی چهار صبح سگ هم بیدار نمیشه حتی خروس ها و جغد ها هم خوابن این مصیبتیه که گرفتارش شده.
این ساعت حتی تو زندان خونشون با حضور زندان بان،شکنجه گر بزرگ جرالد پدلکی هم خواب بود.
ینی اینجا قراره جهنم تر از خونشون باشه؟
جرد با کلی غرولند زیر لب و فحش دادن به عالم و آدم خصوصا خانوادش به زور از جاش بلند شد.
چد که خیالش راحت شد جرد بیداره از تخت پایین اومد و بعد از تکون دادن جرد از ناحیه کتف و حمله های بی زور جرد و مطمئن شدن از اینکه بیداره سمت سرویس رفت.
YOU ARE READING
Forbidden love ⛔
Fanfictionداستان عشق یک سرباز و فرمانده ارتش که حین جنگ همدیگرو میبینن ولی درست زمانی که همه مردم و خصوصا بقیه سربازها و ارتش از همجنسگرایی بیزارن.. آیا اونا میتونن از پس این همه نفرت و توطئه و تحقیر بر بیان؟؟ کانال تلگرام داستان های جی۲، وینسست من @J2fanfics