Part_7

85 16 2
                                    

معرفی...رای....هرچی....!!!!!
کانال تلگرام همه فف ها و وان شات هام @J2fanfics
_____________________________

#forbidden_love
#part_7
#Miss_n

روز بعد با نظر پزشک کلینیک جرد از تمرین گروهی معاف شده بود و پزشک کلینیک خودش شخصا خبر رو به جرد داده بود.

جرد با دیدن پزشک کمی نا امید شد شاید چون انتظار داشت فرمانده اکلز خودش بیاد و خبر رو بگه ولی بعدش به خودش و سادگیش پوزخند تلخی زد، معلوم بود که فرمانده حواسش جمع موضوعات خیلی مهم تری از حال جرده.

طرف دیگه پادگان جنسن نمیدونست چرا ولی نیاز داشت که جردو دوباره ببینه و حالشو چک کنه.

هم حال جسمی هم حال روحیش خصوصا بعد تمام اتفاقات دیروز و حرف ها و تهدیدات تام ولینگ شیطان.

جنسن به معاونش ایان دستور داد تا اون تمرین های اون روز رو انجام بده و به بقیه بگه جنسن با مورگان جلسه داره و نمیتونه بیاد.

وقتی جنسن مطمئن شد که همه گروهان به تمرین رفتنو چک کرد تا کسی اون دور و بر نباشه سمت اتاق جرد رفت.

در زد و وقتی صدایی نشنید نگران دستگیره درو چرخوند و سریعا وارد شد.

جرد روی تخت نشسته بودو پاهاشو تو شکمش جمع کرده بودو ملحفه تختو تا رو صورتش بالا کشیده بودو با استرس به در نگاه می‌کرد.

برای لحظه ای جنسن فقط به جرد خیره شد و به خودش لعنت فرستاد که جرد رو ترسونده.

آروم به سمت جرد رفت ولی جرد ازش دورتر میشد و لرز بدنش و استرس بیشتر شده بود.

جرد انگار که چیزی یادش افتاده باشه سریع از جاش بلند شد انقدر سریع که سرش گیج رفتو لبه تختو گرفت تا نیفته و بعد سعی کرد تعادلشو حفظ کنه و رو به روی جنسن خبردار ایستاد.

"قربان دستور پزشک بود که به تمرین نیام قربان.
من..من فکردم که پزشک با دستور شما اومده.
عذر میخوام قربان الان سریع آماده میشم قربان."

جرد با استرس سمت لباسش رفت که همون لحظه جنسن با یک قدم بلند سمتش رفتو مچ دستشو گرفت و اونو به سمت خودش کشید.

به قدری حرکتش ناگهانی و سریع بود که جرد محکم به تخت سینه جنسن برخورد کرد.

ناله خفیفی از دهن جرد خارج شدو جرد با ترس یک قدم عقب رفت.

چشماش گشاد و هراسان بود.

"ب...ببخشید ق..قربان..من..."

اما جنسن اجازه نداد که به حرفش ادامه بده و جردو در آغوش گرفت.

جرد که معلوم بود شوکه و متعجبه هیسی کشید و نفسشو حبس کرد.

منتظر تنبیه یا یه چیزی شبیه اون بود ولی وقتی بعد چند ثانیه که هیچ اتفاقی نیفتاد و متوجه نفس گرم جنسن توی موهاش شد خودشو رها کرد.

Forbidden love ⛔Where stories live. Discover now