Jk
از پله های قصر میومدم پایین که صدا جیغ جیمین رو شنیدم÷صبححح ببخخیییرررر ششاااازززدددهههه دووومماادد
_صبح بخیر دوست پسر یونگی و هوسوک
÷اهههههههههه (داد جیمین)من اسم دارم اسمم...
یونگی ادامه حرف جیمین رو قطع کرد
×بیخیال جیمین صدبار بهش گفتی اسمت چیه ولی کو گوش شنوا منم خودم صدبار بهش گفتم منو هیونگ صدا کن ولی باز میگه یونگی
/راست میگه کوک از بچگی همینجوریه به حرف کسی اهمیت نمیده
هوسوک حرف یونگی رو تایید کرد
_الان همه شما اول صبحی توی قصر من چیکار میکنید ؟؟
جیمین ذوق زده گفت
÷امروز روز عروسیه بهترین دوستمه مگه چند روز توی زندگی آدام این اتفاق میوفته از ذوق حتی نتونستم بخوابم
فکر کردم منظورش با منه با حالت عصبی گفتم
_ من بهترین دوستت نیستم
صدای قهقه هوسوک نظر همه رو بخودش جلب کرد و همه برگشتن سمت هوسوک
من با حالت سوالی نگاهش کردم×اون منظورش با تو نبود بهترین دوستش کیم تهیونگه
به هوسوک که همینجوری قهقه میزد توجه نکردم و به یونگی نگاه کردم
_واقعا؟؟؟
×اره واقعا
/خیلی خوب ظایع شدی هاهاها(خنده هوسوک، شبیه خنده های شیطانیه😂)
_😐😑 هر هر خندیدیم
/انقدر یوبس نباشیییدد، افسرده های بدبخت
×اخه واقعا خندار نبود به چیش بخندیم
/تو دقیقا به چی میخندی بگو ماهم بخندیم
یونگی اومد چیزی بگه که جیمین اومد بینشون و داد زد
÷بسههه دوباره شروع نکنید
بی توجه به اون سه تا رفتم سمت سالن غذا خوری
___________________________________________
Jk
صبحونه که خوردم از سالن غذا خوری بیرون اومدم و به سمت اتاق لباس رفتم
.
.
.
خودمو توی اینه قدی نگا کردم
YOU ARE READING
•~∆𝕽𝖊𝖉 𝕷𝖔𝖛𝖊 ∆~• 🅺🅾🅾🅺🆅
Action【عشق سرخ】 ژانر : خوناشامی ، خشن ، اسمات ، امپرگ کاپل : کوکوی (اصلی)، نامجین (فرعی)، سپمین (فرعی) جنلیسا (فرعی) ﴿﴿﴿فصله اول کامل شده﴾﴾﴾ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ + نه پدر من نمیخوام با اون جئون عوضی ازدواج کنم =ولی اگه ازدواج کنی تو ولیعهد خوناش...