~∆Part"16"∆~

1.9K 246 66
                                    

(کاور/از اهنگای این انیمیشن زیاد خواهیم داشت چون نویسنده عاشق این انیمیشن و اهنگاشه⁦(+_+)⁩)

نویسنده⁦(^^)⁩

_بکن تو دهنت ، انقدر مقاومت نکن فایده ای نداره

+نمیخوااااام ، اون دیک لامصبتو بکن تو شلوارت

تهیونگ به پشت دراز کشیده بود و جونگکوک پاهاش رو دو طرف سینه تهیونگ گذاشته بود و دستای تهیونگو بالای سرش با یه دستش قفل کرده بود و با دست دیگش ، دیکشو جلوی صورت تهیونگ نگهداشته بود تا تهیونگ دیکشو بکنه توی دهنش و براش ساک بزنه ، اما تهیونگ مقاومت میکرد و تا جایی که میتونست از دیک جونگکوک فاصله میگرفت و صورتش رو کج میکرد

_باشه میتونم بکنش تو سوراخه کونت و بجای دهنت ، باسنتو به فاک بدم ، چطوره؟

+نههههه..امم

جونگکوک از فرصت استفاده کرد و سر تهیونگو گرفت و دیکشو تا ته وارد دهن تهیونگ کرد

_اه ، به فکرت نرسه که گازش بگیری وگرنه جوری دهنت رو به فاک میدم که از کارت پشیمون شی ، خوب ساکش بزن ملکه

جونگکوک نیشخندی زد و کمرشو به عقب کشید و محکم خودشو توی دهن تهیونگ کوبوند ، دوباره و دوباره کارشو تکرار کرد

تهیونگ با برخورد سر دیک جونگکوک به ته حلقش اوق زد و اشک هایی که توی چشماش جمع شده بودن روی گونه هاش جاری شدن

تهیونگ از عصبانیت خاست گازی به دیکش بزنه و به تهدیدی که جونگکوک کرد بی توجه باشه که یکدفعه مایعی گرم و لجزی که مزه شوری میداد توی دهنش احساس کرد

جونگکوک اهی کشید و سر تهیونگو ول کرد ، تهیونگ فورا سرش رو عقب کشید و خاست اون مایع لجز رو که کام جونگکوک بود رو از دهنش به بیرون بریزه که جونگکوک دستش رو روی دهن تهیونگ گذاشت و مانعش شد

جونگکوک با جدیت گفت

_قورتش بده

تهیونگ سعی کرد دستای جونگکوک رو از روی بینی و دهنش برداره اما فایده ای نداشت ، تهیونگ نمیتونست نفس بکشه و صورتش قرمز شده بود

جونگکوک با اخم دوباره گفت

_قورتش بده

تهیونگ مجبور شد و قورتش داد ، جونگکوک هم دستش رو از روی دهن تهیونگ برداشت و از روی تهیونگ بلند شد

تهیونگ نیمخیز شد و به سرفه افتاد ، دستاش رو روی سینه و گلوش گذاشته بود و نفس نفس میزد

_خودت مقصری میخاستی زود تر قورتش بدی

تهیونگ نفس نفس کنان با چشمای اشکی اما عصبانی به جونگکوک زل زد

+توی عوضی ، چرا این کارو میکنی ؟چرا انقدر منو عذاب میدیییی؟

جونگکوک شونه ای بالا انداخت و با خونسردی گفت

_کاری نکردم که ، این فقط یه تنبیه کوچیک بود

جونگکوک نیشخندی زد و کنار تهیونگ دراز کشید

_حالا بگیر بخواب

+چی ! عمرا کنار تو بخوابم

_بیخیال همین دیشب در اغوش هم خواب بودیما ، بعدشم این تخت بزرگه ، نیازی نیست نگران اینجور مسائل باشی

جونگکوک با حالت تمسخر امیزی گفت و سمت مخالف چرخید

+چیش

تهیونگم چشم غره ای رفت و سمت مخالف جونگکوک چرخید

دوازه شب بود و هردو گشنه بودن اما خوابشون میومد پس به گشنگی توجهی نکردن و خوابیدن

جونگکوک قبل از اینکه به خواب بره اروم زمزمه کرد

_شبت بخیر ، ملکه من

اما نمیدونست که تهیونگ بیداره و اون زمزمه شیرین رو شنیده

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

های گایز👋💜

من سرما خوردم🤧

ولی اپو یادم نرفت 🤩

نمیدونین باچه سختی ای نوشتم ، میدونم کم بود سارییی🙃 اما با عشق تقدیم به تهکوکرای عزیز ❤️

فعلا💜😉هچوو

•~∆𝕽𝖊𝖉 𝕷𝖔𝖛𝖊 ∆~• 🅺🅾🅾🅺🆅Where stories live. Discover now