Tae
به سمت اتاق مشترکم با کوک رفتم تا این لباس های لعنتی و عوض کنم
دراتاق رو باز کردم و داخل رفتم
سمت اتاق کوچکی که داخل خود اتاق بود رفتم و در شیشه ای اتاق رو هول دادم تا در باز بشه
به اطراف نگاه کردم سمت چپ لباس هایی تیره ای وجود داشت که اکثر لباس ها مشکی بودن و بین اونها لباس های سورمه ای و قهوه ای و... چشمام رو چرخوندم و اهی از روی کلافگی کشیدم+ این بشر کولکسیون لباس های تیره رو جمع کرده !؟واتد فاک؟
به سمت راست نگاه کردم سمت راست لباس های روشنی وجود داشت که بین اونها تک و توک لباس های تیره به چشم میخورد
تک خنده ای از این همه تفاوت بینمو زدم و سمت راست رفتمبین لباس ها رو نگاه کردم تا یک لباسی مناسب و راحتی پیدا کنم
تیشرت و شلوار ، کمربند سفید با پلیور آبی برداشتم و تنم کردم خودم رو داخل اینه ی قدی اتاق نگاه کردم و چشمکی به خودم زد
سمت کشو هام رفتم
کلا پنج تا کشو بودن
با کنجکاوی کشوی اول رو باز کردم
داخل کشو جواهرات گران قیمتی وجود داشت
با دیدن این همه جواهرات گران قیمت تعجب کردم و زیر لب اوه ارومی گفتم
ساعت ها با رنگ های متنوع ردیفی کنارهم قرار داشتن و جلوی اونها به ترتیب انگشتر و دستبند ، گوشواره های زیبا و مختلفی وجود داشتن که بعضی از اونها با هم ست بودنکشو رو بستم و کشوی دوم رو باز کردم
داخلش کفش های متنوع و رنگارنگ وجود داشتکشو سوم رو باز کردم
با کلی باکسر و جورابه رنگارنگ مواجه شدم
+ اخه من این همه میخوام چیکارکشو چهارم رو باز کردم
لباس و شلوار های راحتی که ست بودن ردیفی چیده شده بودنکشوی پنجم رو باز کردم
با چیزی که دیدم چشمام تا اخر باز شد و فریاد زدم+وااات؟؟
داخل کشو لباس های خوابه رنگارنگی وجود داشت
یکی از لباس ها رو برداشتم و بازش کردم
لباس خوابه حریر سیاه رنگی بود که....+کدووم خرییی ایناا رو گذاشتتههه اینجااا؟؟
داد زدم و لباس رو پرت کردم
_من گذاشتم
با عصبانت سمت صدا برگشتم و با جونگکوکی که نیشخندی روی لبش داشت رو به رو شدم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سللاااممم 🤩
سر حرفم موندم🙃
امیدوارم دوسش داشته باشید ❤️لباس خوابه
فعلا👋👋👋
DU LIEST GERADE
•~∆𝕽𝖊𝖉 𝕷𝖔𝖛𝖊 ∆~• 🅺🅾🅾🅺🆅
Action【عشق سرخ】 ژانر : خوناشامی ، خشن ، اسمات ، امپرگ کاپل : کوکوی (اصلی)، نامجین (فرعی)، سپمین (فرعی) جنلیسا (فرعی) ﴿﴿﴿فصله اول کامل شده﴾﴾﴾ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ + نه پدر من نمیخوام با اون جئون عوضی ازدواج کنم =ولی اگه ازدواج کنی تو ولیعهد خوناش...