~∆Part"29"∆~

1.3K 176 43
                                    

(متن چک نشده اگه غلطی داشت شرمنده)

هفته اخره حاملگیه تهیونگه

همه نگرانن ، نگرانه تهیونگ ، مخصوصاً جونگکوک

اگه تهیونگ بمیره من چیکار کنم ..

من بدونه تهیونگ یه روزم توی این دنیای جهنمی نمیمونم

من بدونه اون میمیرم

نمیزارم ترکم کنه حتی اگه دسته خودش نباشه

فکرای زیادی توی ذهنه جونگکوک میگذشت و تقریباً داشت دیوونش میکرد

اون توی این چند هفته داشت به وسیله جادوگره اعظم قصر و زیر دستانش دنباله کسی که این جادوی سیاه رو روی تهیونگ گذاشته میگشتن

_اگه دستم به اون جنده ای که این جادوی لعنتی رو روی تهیونگ گذاشته برسه ، زجرکُشِش میکنم

جونگکوک فریاد زد که مو به تنه همه جادوگر ها و افراده حاضر در سالن سیخ شد

جونگکوک سمت جادوگره اعظم برگشت و با چشمانی که از خشم و عصبانیت قرمز شده بود توی صورته مرد فریاد زد

_توی عوضی دقیقااا داری چه غلطی میکنی

مرده بیچاره از ترس تکونه شدیدی خورد و با لکنت گفت

جادوگره اعظم : ع عالیجناب م ما همگی تمامه تلاشمون رو داریم میکنیم تا اون شخص رو پیدا کنیم اما کسی که این جادو رو روی پادشاهتون(خب بچه ها بعضیا گفتن نگم ملکه چون تهیونگ دختر نیست پادشاهه دومه منم گفتم اوکی😁)  گذاشتن ، چطور بگم امم ..

جونگکوک فریاد زد

_بنااال

مرد چشمانش را بست و با دستپاچگی گفت

جادوگره اعظم : ا.. اون ش.. شخص  توی جادو های سیاه مهارته خاصی داره و جادویه قوی ای روی پادشاه گذاشتن و .و کسی جز ملکه نمیتونه این جادوی به این قوی ای رو روی پادشاه بزارن ، ولی خب  شا..شاید من دارم اشتبا...

چشمای جونگکوک از قبل قرمز ترشد و حالا به سرخیه خون بود ، دندون های نیشَش بند تر شد و ناخون هاش سیاه و بلندو تیز شد مانند یک چاقوی برنده

همه از ترسه جونشون عقب، عقب رفتن و از پادشاه دور شدن

_اون زنیکه مارموزو باید خیلی وقت پیش میکشتم

جونگکوک گفت و غیب شد و حاله سیاهی ازش باقی موند که شبیهه دود بود و بعد کم کم ناپدید شد

___________________________________________

جونگکوک گلوی ملکه مادر رو گرفت و کبوندش به دیوار و فریاد زد

_چرااا این کاروو کردی من تورو مثل مادرم دوست داشتم

ناخون های جونگکوک گلوی ملکه مادر رو زخمی کردن و ملکه چشمانش را کمی از روی درد جمع کرد

کلودیا : من..منظورت چیه ؟

زن به خاطره فشاری که جونگکوک به گلوش میاورد به سختی صحبت کرد

جونگکوک فشاره دستانش را بیشتر کرد که زخم زن عمیق تر شد و صورتش از خفگی سیاه

_خودتو به موش مردگی نزن تو اون جادوی لعنتیو روی تهیونگ گذاشتی

جونگکوک وقتی دید زن نمیتونه حرف بزنه فشاره دستاشو کمتر کرد وگرنه براش اهمیتی نداشت که این افریته بمیره (البته همونطور که خودتون میدونین خوناشاما سگ جونن و اینجوری نمیمیرن)

ملکه مادر به شدت سرفه کرد

_بنااال

زن با عصبانیت به جونگکوک نگاه کرد و گفت

کلودیا : اره من اون جادو رو روش گذاشتم که چی ،تو بخاطره اون پسره هرزه ..

جونگکوک با عصبانیت زن رو محکم به سمتی پرت کرد

زن از درد به خودش پیچید

جونگکوک سمته زن برگشت و با عصبانیت فریاد زد

_صفت های خودتو به تهیونگه من نده

پاش رو روی دست زن گذاشت و محکم فشار داد که دسته زن شکست و زن جیغه بلندی کشید

_این برای اون دهنه کثیفت که بدونی هرچیزیو نباید تف کنی بیرون

ملکه مادر با چشمای قرمزی از خشم به جونگکوک نگاه کرد و وایستاد

کلودیا : چطور جرعت میکنی با مادرت این رفتارو داشته باشی منم که بزرگت کردم من فقط صلاحت رو میخوام و تو این کارو با من میکنی !

جونگکوک نیشخندی زد و گفت

_صلاح ! تو از کی صلاحه منو خواستی؟ فقط به فکره اون نقشه های کوفتی که توی مغزه پوکته ای ، منم نقشه یه عروسکه خیمه شب بازیو برات دارم نه پسرت پس جرعت نکن که دیگه با اون دهنه کثیفت اسمه مادرم رو روی خودت بزاری

جونگکوک سمته زن رفت و دستش رو گرفتو کشید و بعد غیب شدن

___________________________________________

جونگکوک سمته فرمانده دوم رفت و گفت

_این زنیکرو بنداز توی سیاهچاله مرگ تا بعدا بهش رسیدگی کنم

همه هینه بلندی کشیدن

فرمانده هول زده گفت :اما ..

جونگکوک فریادی زد که همه لرزیدن

_اما نداره ، اگه جونتو دوست داری همین الان میبریش ، فهمیدی

مرد:ب.. بله قربان

مرد روبه سرباز ها کرد و گفت : مگه نشنیدین عالیجناب چی گفت ،سریعن این زن رو به سیاهچاله مرگ ببرید

(خب یه توضیحی بدم ، سیاهچاله مرگ همه چیش از نقرس دیوار، میله .. همه چی )

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
های گایز 👋😜

شرمنده برای اینکه دیر اپ کردم ، امتحان داشتمو یسری اتفاقات شخصیه دیگه 😉🌹

و راستی پارته اوله فیکه جدیدمو اپ کردم اون فیکم زمین تا اسمون با این فرق داره😂زمانشم ایندس، حالا بعدا یه پارت برای معرفیش میزارم

من خودم اونو بیشتر دوستدارم 🌚

خب اگه سوالی داشتین بگین فعلا👋👋❤️

•~∆𝕽𝖊𝖉 𝕷𝖔𝖛𝖊 ∆~• 🅺🅾🅾🅺🆅Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang