Jk
«این بشر کجا رفته اخه»کل قصرو با نگهبانا زیرو رو کردم انگار اب شده رفته تو زمین
به ساعت مچیم نگاهی انداختم
«الان ده ساعته دارم دنبالش میگردم»از روی کلافگی و عصبانیت وسط باغ داد زدم
_کجایییی لعنتی
(فلش بک ده ساعت پیش )
از اتاقم بیرون اومدم مستقیم سمت سالن غذا خوری رفتم تا شاید تهیونگ رو برای صبحونه اونجا پیدا کنم
به دور و اطراف نگاهی انداختم اما ندیدمش
سمت اشپز خونه رفتم ، با ورودم به اشپزخونه همه اشپز ها و خدمتکار هایی که هر کدوم مشغول کاری بودم ، سمت من برگشتن و تعظیم نود درجه ای کردن .
سر اشپز همونجور که خمیده بود پرسید:ببخشید برای گستاخیم ، کاری دارین ؟؟
_میتونین صاف وایسین
همه باهم گفتن بله سرورم و از حالت خمیده خارج شدن اما هنوز سراشون پایین بود ، هیچکس جرئت مستقیم نگاه کردن به چشمام رو نداش ، حتی کسایی که بهشون نزدیک بودم هم جرئتش رو نداشتن چه برسه به این خدمتکار های بدبخت ، تنها کسی که میتونست مستقیم به تخم چشمام زل بزنه و جرئتش رو داشت اون چشم ابی سرتق بود، نیشخندی زدم و رو به سراشپز گفتم
_ملکه رو ندیدی؟؟
زن همونجور که سرش پایین بود گفت:به من گفتن صبحانشون رو توی باغ میخورن.
اخمی کردم و محکم گفتم
_کی؟؟
زن که از لحنم کمی حول کرده بود گفت: تقریباً .. ده دقیقه پیش سرورم
_باشه میتونین به کارتون برسین
گفتم و از اشپزخونه بیرون اومدم و مستقیم سمت باغ حرکت کردم
(پایان فلش بک)
Tae
+لعنتی اینجا چرا انقدر بزرگه اخههمینجور که داشتم دور خودم میگشتم تا شاید راهی ازش اومدم رو پیدا کنم گفتم
سر جام وایستادم و کلافه گفتم
+اوفف به چیزای مثبت فکر کن ، الان از اون عوضی دوری و نمیتونه تقاصی ازت بگیره
نیشخندی زدم و ادامه دادم
+اصلا شاید متوجه گم شدنم نشده باشه ، به هر حال من که براش اهمیتی ندارم
به اطرافم که تاریک بود نگاه کردم
+تنها بدیش اینه که تاریکه همین
به گوشیم که توی دستم بود و از نورش استفاده میکردم نگاه کردم
+لعنتی فقط ده درصد شارژ داره
به خودم غر زدم
+تهیونگ چرا یاد نمیگیری گوشیت رو شارژ کنی ، چیش
CZYTASZ
•~∆𝕽𝖊𝖉 𝕷𝖔𝖛𝖊 ∆~• 🅺🅾🅾🅺🆅
Akcja【عشق سرخ】 ژانر : خوناشامی ، خشن ، اسمات ، امپرگ کاپل : کوکوی (اصلی)، نامجین (فرعی)، سپمین (فرعی) جنلیسا (فرعی) ﴿﴿﴿فصله اول کامل شده﴾﴾﴾ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ + نه پدر من نمیخوام با اون جئون عوضی ازدواج کنم =ولی اگه ازدواج کنی تو ولیعهد خوناش...