~کوک
-ایست.
اه لعنتی نه...سرعتمو تند تر کردمو پیچیدم تو کوچه...نگام به دری افتاد که نیمه باز بود...زود رفتم تو و درو بستم
-تو چیکار..دستمو تو دهنش گذاشتمو
چاقوی جیبیمو رو شاهرگش گذاشتم؛صدات در بیاد میکشمتنگام به نگاه عصبیش افتاد...
غیر منتظرانه بود ولی تو یه حرکت خیلی سریع چاقو رو از دستم زمین انداخت و دستامو بالای سرم قفل کرد...پهلوم تیر کشید و باعث شد چشمامو روهم فشار بدم:آخ.
بدون اینکه فشار دستاشو کم کنه نزدیک ترم شدو با لحن محکمی گفت:اینجا چه غلطی میکنی
خواستم چیزی بگم که صدای در اومد:پلیس لطفا...درو باز کنیدچشمای ملتمسو بهش دوختم:تو رو روح عزیزت هرکیو دوس داری لوم نده.
اخماش هنوز توهم بود...
هرچی مظلومیت داشتمو ریختم تو چشمام:قول میدم هرکاری که بخوای رو انجام بدم فقط لوم نده. خواهش میکنم
-لطفا درو باز کنیدددد...
نفس عمیقی کشیدو هلم داد پشت در:صدات در نیاد.
و درو باز کرد...نفسم بند اومد...اگه بیان تو...-س..سلام سرگرد.خیلی خیلی متاسفم خیلی شرمنده که مزاحمتون شدم.
سرگرد؟هان؟؟
+سلام...مشکلی پیش اومده؟؟
-یه نفرو موقع سرقت ماشین میخواستیم دستگیر کنیم که در رفت و اومد کوچه.
-اوهوم من کسیو ندیدم امیدوارم که پیداش کنید
+موفق باشیددرو بستم اینبار با اخم کمرنگی بهم خیره شد:سرقت ماشین؟
هوفی کردمو دستمو رو پهلوم گذاشتم:شرمنده سرگرد...ما مثل شما مایه دار نیستیم...وگرنه کسی از دزدی خوشش نمیاد.
تک خندی کردو جوابی نداد..
چاقو رو از زمین برداشتم:دمت گرم که هوامو داشتی...فعلا دیگه مزاحمت نشم
بازومو گرفت:کجا به سلامتی
سمتش برگشتم:چیه؟اها یادم رفت گفتم هرکاری گفتی میکنم ...خب بگو میشنوم
چشمش به پهلوم افتاد:چت شده
قدمی به عقب رفتم:چیزیم نیس کارتو بگو
نچی کردو نزدیکم شد
بدون اینکه نگام کنه لباسمو داد بالا:داره خون میاد
با تعجب نگاه کردم...راست میگفت
-بیا بریم تو
گفتم:نمیخواد خودم حلش میکنم تو کارتو بگوبی توجه بهم جلوتر راه افتاد با لحن جدی گفت:گفتم بیا تو
با عصبانیتش به خودم لرزیدم
پاورچین خواستم بزنم بیرون که
-فکر فرار نزنه به سرت فقط یه زنگ سادس که گیر بیوفتی
شونه ای بالا انداختمو دنبالش رفتم...
عجب خونه ای داشت...مثل فیلما بود...دوبلکس...
همه جای خونه هم سفید و توسی بود؛سفید خیلی دوس داری؟
-هوم...بیا اینجاصداش از اتاقی که اون گوشه بود میومد...رفتم تو
پشتش بهم بود...با صدای قدمام به سمتم اومد دستش بتادینو چسب بود؛بیا بشین
رفتم و رو تخت تک نفره ای که اونجا بود نشستم
YOU ARE READING
My Night Dream[فعلا متوقف شده]
Fanfiction[عاپ متوقف شده فعلا ادامه نمیدم هروقت شد اطلاع میدم انپاپلیش نمیکنمش] جونگکوک یه خلافکاره که زیر دست یکی از بزرگا کار میکنه ، برای فرار از پلیس اشتباهی وارد یه خونه میشه که صاحب خونه گیرش میندازه و کسی نیست جز کیم تهیونگ پلیس و پیش خودش نگه می...