𝑝𝑎𝑟𝑡¹⁶✍︎

2.5K 258 71
                                    

(شخص سوم)
تهیونگ صبح یا دل‌درد شدید بلند شد
+ آه. لعنتی چم‌شده
- ته؟
+ بله
- چته
+ کوکو دلم خیلی درد می‌کنه
کوک سریع از جاش بلند شد و روبه روی تهیونگ نشست
- کجاش درد می‌کنه
تهیونگ دستش رو گذاشت زیر دلش
- یااا نکنه پریود شدییییییی؟
که پس گردنی از تهیونگ خورد
کوک دستش رو گذاشت روی گردنش و لباش رو به پایین متمایل کرد که مثلا ناراحته
آروم گفت
- چرا میزنی؟
+ کدوم پسری تا الان پریود شده که من دومیش باشم
- من
+ واااااتتتتت
- هیچ وقت نمی خواستم بهت بگم چون مطمئن بودم اگه بهت میگفتم ازم متنفر می‌شدی.ته من رحم دارم هم باردار میشم هم پریود.نمی دونم واکنشت چیه میخوای از خونه پرتم ک
ادامه حرفش با بوسه ایی که تهیونگ شروع کرد نصفه موند.
وقتی از هم جدا شدن به هم دیگه نگاه کردن.
کوک حلقه اشکش داشت بیشتر بیشتر میشد که قطره اشکی از چشمش چکید
تهیونگ دستش رو بالا آوورد و اشک چشمش رو پاک کرد و جاش بوسه ایی گذاشت
+ پسر کوچولو ی من گریه نمی کنه ک.
+ کوک تو هرجوری باشی من با تمام وجودم می‌پرستمت و عاشقتم.
کوک گریه های آرومش به هق هق تبدیل شد
پرید بغل تهیونگ و سرش رو توی گردنش مخفی کرد
- ت...تهههه خیلی خیلی خیلی دوست دارم و ممنونم.
تهیونگ کوک رو به خودش چسبوند سرش توی موهاش فرو کرد و نفس عمیقی کشید
+ من ازت ممنونم که پا به زندگی من گذاشتی نفسم.
بینشون سکوت شد و فقط از بغلی که کرده بودن لذت میبردن
چند دقیقه ایی توی بغل هم بودن.
وقتی از هم جدا شدن توی چشم های هم نگاه میکردند.
تهیونگ رفت جلو و بوسه ی محکمی روی لب های کوک گذاشت
+ می‌دونی چقدر دلم برای کوکوی کیوت تنگ شده
- امم دوروزی میشه توی لیتل اسپیس نرفتم و اولین باره معمولا همیشه توی لیتلی بودم و این به خاطر وجود توعه
کوک رفت روی پای تهیونگ نشست و سرش رو به سینش چسبوند.
تهیونگ هم دستش رو دورش پیچید.
و هممممی زیر لبش گفت
+ اگه میخوای میتونی وارد لیتلی بشی بیب
- نمی دونم
+ راستیییییی
کوک متعجب داشت به تهیونگ نگاه میکرد
تهیونگ نگاه شیطانی بهش کرد
+ میدونستی من چقدر بچه دوست دارم
- من چه غلطی کردم بهت گفتم؟چیزی بهم اضافه شد؟
+ غلطی که کردی این بود که الان میکنمت و یه بچه هم اون تو میکارم میرم پی کارم.
- نهههههههع
+ آرههعههه
- نههههههههههههه
+ آرهههههههههههه
- کیم تهیونگ این بازی کثیف رو تموم کن
+ کیم جونگ کوک بزار بکنمت تموم میکنم
- تو خواب ببینی
+ تا الان که یه بار کردمت تو واقعیت دیدم خواب نبوده
و چهره از خود راضی گرفت (😌 این رو فرض کنید)
کوک با گونه های رنگ گرفت نگاهش رو از تهیونگ گرفت
+ وای وای وای نگاش کن برای من خجالت هم می‌کشه بچه پرو
- گمشوووووو
کوک گفت و سریع از بغل تهیونگ اومد بیرون پا به فرار گذاشت
(یاد آهنگ ران افتادم 🙂🤣)
تهیونگ هم پشت سرش دنبالش میکرد
توی خونه صدا خنده های کوک و داد های تهیونگ که میگه
+ بزار بگیرمت جوری کیم کوچیکه رو میکنم توی بچه جئون کوچیکه که تا دو هفته نتونی هیچ کاری انجام بدی جئون جونگ کووووککککک وایساااااا.
..............
دوتاشون خسته روی مبل افتاده بودن
- ته فکر کنم دلت خوب شد نه؟
+ هووووممم معلوم نبود چه شده بود،کوک؟
- جانم
+ تاریخ آخرین پریودت کی بوده؟
- عاااممممم دو روز پیش
تهیونگ با تعجب داشت به جونگ کوک نگاه میکرد
+ تو تا دوروز پیش پریود بودی من نفهمیده بودم؟؟؟؟؟
- اممم خیلی سخت بود ولی نفهمیدی دیگه،من برم دشوری
تهیونگ زیر لب گفت
+ دشوری؟ کیوت جذاب
و خنده ی کوتاهی کرد رفت توی آشپز خونه تا صبحونه رو آماده کنه.
در حال آماده کردن صبحونه بود که با صدای کوک به سمتش برگشت و فکر کرد که شاید وارد لیتل اسپیس شده باشه
- تدیییییی
درست حدس زده بود
+ جان تدی
- بگل بگل
+ اول صبحونه بعد بغل
- ننننیییییی بگل بگل
+ به حرفم گوش کن کوکو تا ته ته رو عصبی نکنی
کوک که اون روی عصبی تهیونگ رو دیده بود ترسید و سریع رفت روی پاهای ددیش نشست :)
- ته ته اینا میگام
+ چی عشقم
کوک انگشتش رو سمت نوتلا گرفت
تهیونگ سرش رو تکون داد براش روی نون تست کمی نوتلا مالید.
+ بیا عزیزم
- میسی ددیییی
تهیونگ بوسه ایی روی لپش گذاشت
+ نوش جونت عشقم
بعد صبحونه به اسرار کوک نشستند انیمیشن بچه رییس (وای خودم عاشقشم⁦ಥ‿ಥ⁩) که انیمیشن مورد علاقه کوک بود رو‌دیدن.
کوک یه جایی برای نشستنشون درست کرده بود با پتو و بالشت های کیوتش و تهیونگ رو نشونده بود اونجا خودش توی بغل تهیونگ نشست و پشتش رو به تهیونگ کرد و به سینه ی سفت و نرم و جذاب ددیش تکیه داد
(وای خدا دلم ددی خواست)
وسطای فیلم بودن که صدای خروپف کوک بلند شد
+ این بچه تازه سه ساعته بیداره
و با چهره فوق پوکر داشت به کوک نگاه می‌کرد
نفس عمیقی کشید و کوک رو روی دست هاش بلند کرد و به سمت اتاق خواب رفت.
کوک رو آروم گذاشت رو تخت و خودش بغلش خوابید؟
+ بیبی کلی برای امروز برنامه داشتم خوابیدی ریدی توشون عزیزم.
و با لبخند ملیحی داشت به کوک نگاه می‌کرد که خواب هفت پادشاه میدید.
بوسه ایی رو لبش گذاشت و بلند شد که بره ناهار رو آماده کنه.
دست به کار شد و غذای موردعلاقه خودش رو درست کرد کیمچی.
بغل کیمچی دوکبوکی درست کرد که اگه کوک کیمچی دوست نداره این رو بخوره.
حدود یک ساعت گذشته بود و مشغول کارش بود.
- ته ته
+ عه کوک بیدار شدی؟
- ته ته تیچا میتنی؟
+ عام دارم برای بیبیم غذا درست میکنم،گشنه که هستی؟
- اوهوم.میچه بگل بگل
+ آره بیا بغلم
زیر غذاش رو خاموش کرد و سمت کوک رفت و بغلش کرد.
زیر بغلش روگرفت و کشیدش بالا.کوک برای اینکه نیفته پاهاش رو دور کمر تهیونگ حلقه کرد.
سرش رو توی گردنش ته مخفی کرد و تصمیم گرفت ادامه خوابش رو اونجا بره که با صدای داد تهیونگ خواب کلا از سرش پرید.
+ یاااااا یک ساعت خوابیدی بس نیست بچه پروووو؟
- گابم مویاد تدیییی.بیزار بگابم.
+ بیا بریم دست و صورتت رو بشوریم بعد بریم غذا بخوریم بعد بریم بیرون هوم؟
- بوشه
ππ𶶶∆∆∆
اولین باره اینقدر طولانی مینویسیم بازم میخواستم کلی بنویسم ولی دیگه هیچ ایده ای به ذهنم نرسید متاسفانه‌.
مرسی از اینکه خوندید عشقای من ^.^
شرط بزارم؟
عام
ن ولش
ولی می‌خوام ببینم چقدر فیکم براتون ارزش دارم🥺🫂
گود دی آل😃

It always is notWhere stories live. Discover now