𝑝𝑎𝑟𝑡¹¹✍︎

2.8K 321 13
                                    

بعد از عملیات (😈) هردو خسته خوابشون برد و بی توجه به نامجون و جین که توی سالن بودن و همه چی رو شنیده بودن.
(صبح روز بعد جونگ کوک)
با درد خیلی شدیدی بیدار شدم.
زیر دلم خیلی درد میکرد.
خیلی دلم میخواست وارد لیتلی بشم ولی نه جونگ کوک هم باید کلی خوش بگذرونه.
همین که خواستم از تخت بیام پایین زیر دلم تیر کشید آخ بلندی گفتم که باعث شد تهیونگ از خواب بپره.
+ ج.جونگ کوک خوبی؟
- الان به نظر تو الان من یک مرد رو پا هستم؟
+ بیا بریم حمام
زیر پاهام رو گرفت و برایداستایل بلندم کرد که با این حرکت یهویی هینی کشیدم و گردنش رو گرفتم
من رو گذاشت توی وان و آب رو باز کرد.
+ کوک الان دمای آب خوبه؟
- اوهوم
سرم رو گذاشتم لبه وان و چشمام رو بستم
چند مین بعد احساس کردم دستی دورم پیچیده شد.
برگشتم و تهیونگ رو دیدم
- بر پدر مادرت لعنت ته
+ یاماها مح کردمت چیکار به اوما آپام داریییی
- شاتاب شو بیبی
و یه لبخند خیلی ملیحی زدم.
تکیه دادم به سینش
- ته
+ هوم
- چرا دیگه نمیگی جانم؟
+ نمی دونم
با لحن سردش یه خورده دلم گرفت برگشتم سمتش دیدم چشماش قرمزه.
- ت‌ ته چرا گریه کردی؟
سریع دستش رو کشید زیر چشمش
+ من؟من گریه نکردم
- ته به من دروغ نگو.چرا گریه کردی؟
+ من رو مامان و بابام خیلی حساسم اونا مردن برای همین اگه کسی بهشون چیزی بگه گریم میگیره
یهو اشک توی چشمام حلقه زد
- م....من مت....متاسفم ببخشید.
و یهو زد زیر گریه
- ته تهههههه کوکو رو ببش.ببشبد.میدونسی کوکو چگد دوشت داله؟میدونستی کوکو چگد عاشگته.
(شخص سوم)
تهیونگ یهو کوک رو کشید توی بغلش
+ قربونت برم من.من از دستش ناراحت نیستم و اینکه ته ته هم عاشقته خیلی هم عاشقته.دوست دارم بیبی من.
و لبش رو رو لب کوک گذاشت
بوسه توی آب گرم و بدن گرم جونگ کوک پارادوکس خیلی زیبایی ساخته بود و بوسشون رو زیبا تر میکرد.
∆∆∆¶¶¶πππ
واقعا ببخشید دیر اومدمم
برقمون رفته بود🥲
ببخشیییید🥲
و اینکه ببخشید کم بود اهم روزا سرم خیلی شلوغه🙂🤌
خلاصه که ایشالله دوست داشته باشید کصدستی چیزی هم بود به بزرگی کوچیکی خودتون ببخشید فرزندانم🥲🤌
خب دیگه چیکا دوستتون داره بابای🫀🫂

It always is notWaar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu