𝑝𝑎𝑟𝑡²⁰✍︎

2K 210 13
                                    

(تهیونگ)

اگه واسه جونگکوکم مشکلی پیش بیاد من میمیرم نه جونگکوک من قویه، اره خیلی قویه اون منو تنها نمیذاره بهم قول داد که پیشم میمونه خدایاااا اخه این چه بالایی بود که به سر خرگوشکم اومد.
من اون کیم جیسو هرزه رو میکشم کاری میکنم که از کاری که با جونگکوکم کرد پشیمون بشه یدفعه خشم تمام وجودم رو گرفت قسم خوردن که نذارم قسر در بری کیم جیسوووو کاری میکنم که بهای عشقمو سنگین تر بدی
اهی کشیدم سردرد بدی سراغم اومده بود، سرمو بین دستام گرفتم بعد چند دقیقه سرمو بلند کردم که دیدم جیمین ی لیوان پلاستیکی اب و ی قرص جلوم گرفته
جیمین:اینو بخور برای سردردت خوبه نگران نباش تهیونگا جونکوک خوب میشه
حال جیمینم چندان تعریف نداشت میتونستم بفهمم خودشم نگرانه پنج ساعتی بود که بیمارستان بودیم
تهیونگ:جیمین با یونگ برو خونه من اینجا هستم
جیمین:تنها! نه منم همراهت میمونم
اصلا حال بحث کردن تو این موقعیت رو نداشتم با صدای جدی که دیگه نتونه رد کنه گفتم
تهیونگ:گفتم خودم میمونم
جیمین یه نگاهی که توش دلسوزی و ترحم رو میشد از تو چشمام خوند بهم انداخت و باشه ایی گفت و رفت تا دنبال یونگ بگرده.
جیمین:یونگ حال تهیونگ اصلا خوب نیست نمیذاره منم پیشش بمونم میترسم ی دفعه نتونه خودشو کنترل کنه بره ی بلایی سر جیسو بیاره.
یونگ:نمیدونم جیمین حال هیچکس خوب نیست همش زیر سر اون زنیکس
جیمین:اصلا انتظار همچین کاری رو از طرف پدرم نداشتم اون هرزه... فقط بلده برینه به زندگی بقیه
یونگ:اهههه نمیدونم چیکار کنم بیا اول بریم پیش تهیونگ بعد بریم خونه
(تهیونگ)
دارم دیونه میشم نمیدونم چیکار کنم فقط به ی تلنگر نیازه که بترکم بلند شدم از پشت شیشه به کوکیم نگاه کردم لبخند بی جونی زدم به مظلومانه ترین حالت خوابیده بود از پشت شیشه شروع کردم حرف زدن
تهیونگ:جونگکوکم بلند شو من طاقت اینجوری دیدنتو ندارم مگ دوسم نداری بخاطر من بخاطر عشقمون بلند شو قول میدم نذارم اون زنیکه هرزه ی اب خوش از گلوش پایین بره بلند شو باهم انتقام همه روزای سختتو بگیریم بدون تو نمیدونم باید چیکار کنم انگاری زندگیم قبل تو همش پوچ بوده حتی یادم نمیاد چه شکلی بوده بلند شو عشق من منتظرم.
چشمامو بستم و بوسه ایی روی شیشه زدم
دیگ پاهام توان وزنمو نداشتن ضعف داشتم چشمام سیاهی میرفت داشتم می افتادم که بونگی و جیمینو از دور دیدم که داشتن به سمتم میدویدن
یونگ:پررررستااار پرررررررستااااااررررر
(یونگی)
تهیونگو بردن سرم بزنن برگشتم که جیمین یه چیزی بگم که نامجینو قسمت پذیرش دیدم نامجو مارو دید دست جینو کشید اومد سمت ما
جین:چی شده!!!؟ جونکوک چش شده!؟ تهیونگ کو؟چرا نیست؟
جیمین:اروم باش هیونگ تهیونگ حالش خوب نبود بردن سرم زدن بهش حال جونکوکم تعریفی نداره بخاطر شکی که بهش وارد شده دکترا میگن برای قلبش مشکل پیش اومده امروز ی روز فاااکینگ مزخرف بود
نامجون:باید ی کاری کنیم نباید بذارم اون زن هرکاری دلش، میخاد انجام بده
جیمین با یاداوری کاری که اون زن با خانواده بهترین دوستش و همچین پدرش کرده با نفرت گفت
جیمین:اره نمیذارم همون کاری که با پدر جونکوک کرد با پدر منم انجام بده باید مدرک جم کنیم هرزه بودنش کافی نیست
جین:باید با تهیونگ حرف بزنیم بعد با ناراحتی اضافه کرد هر چند حالش بخاطر کوکی خوب نیست ولی شاید یه چیزایی بدونه
یونگ:اره فردا باهاش حرف میزنیم

(Tomorrow)

(تهیونگ)
با سوزش معدم چشمامو باز کردم همه اتفاقای دیروز از جلو چشمام رد شد ی دفعه از جام بلند شدم باید برم بیش کوکیم من نباید اینجا باشم اون بهم احتیاج داره توی راهرو بودم که هیونگا اومدن جمیمنو و یونگی از قیافه هاشون معلوم بود که اصلا نخوابیدن نامجون هیونگ با مهربونی جلو اومد یه بطری اب بهم داد
نامجون:اب بخور دهنت خشک شده بعدش میخایم دربارهی نامادری جونکوک صحبت کنیم
تهیونگ:هیونگ میخام انتقام کاری که با جونکوک کرده رو ازش بگیرم باید تقاص همه کارهاشو پس بده
جین:چیزی ارزش داری که بشه به عنوان مدرک استفاده کرد
تهیونگ پوزخندی زد:اره ی مدرکی هم دارم که نشه ردش کرد
جیمین:اون چیه!؟
تهیونگ:جونکوک توی خونشون مخفیانه دوربین گذاشته بود دیروز وقتی فایلای فیلم رو باز کردیم جیسون با ی چوپ به سر پدر جونکوک زد و کشتش
همه بهت زده بودن بعد پنج دقیقه جیمین به حرف اومد
جیمین:هییییییین یعنی همش نقشه اون عوضی بودن
تهیونگ:اره ی نقشه کثیف مثل خودش
میخام برم جونکوکو ببینم دلم براش تنگ شده
یونگ:قبل از تو با دکترش صحبت کردم ولی نمیذاره
تهیونگ:ولی میخام ببینمش ی روز میشه که لمسش نکردم دلم براش تنگ شده نمیتونم صبر کنم یا فقط از پشت شیشه نگاش کنم
یونگی اهی کشید:دوباره باهاش صحبت میکنم، رفت تا با دکترصحبت کنه دلش برای دوسونگ کیوتش تنگ شده بود دوست داشت همه اینها ی کابوس وحشتناک بوده باشه ولی افسوس...
∆∆∆¶¶¶πππ
خیلیا برام فرستادییییننن وای واقعا کف کردم چطور به خودتون میگید بد مینویسیییددد.
خیلی زیاد بودن مجبور بودم یکیش رو انتخاب کنم ولی کاش همش رو میزاشتم میخواستم همون‌جوری که گفتم دوپارتش کنم ولی خیلی سخت میشه پشیمون شدم.
خب.
این پارت واقعا دست نویسندش درد نکنه🥲
خیلی خیلی خیلی به دلم نشست.
haniye_panahi 💜
خوش باشید عشقا🤓

It always is notWhere stories live. Discover now