𝑝𝑎𝑟𝑡²⁷✍︎

2K 218 53
                                    

(کوک)
صبح که پاشدم توی بغل تهیونگ بودم
دلم نمی خواست از بغلش بیام بیرون ولی داشتم میپوکیدم از دستشویی مجبور بودم بیام بیرون.
از بغلش اومدم بیرون وارد دستشویی شدم.
(تهیونگ)
با تکونی که توی بغلم خورد آروم لایه پلکام رو باز کردم و دیدم کوک به سمت دستشویی پرواز کرد
تک خندی به کیوتیش زدم و به اون یکی پهلوان چرخیدم.
هر کاری کردم دیگ خوابم نبورد.
آروم از تخت اومدم پایین و به طبقه پایین رفتم که صبحونه رو آماده کنم
اول وارد دستشویی شدم و دست و صورتم رو شستم و خشک کردم بعد به سمت آشپز خونه رفتم و شروع کردم به چیدن میز.
سرم بند بودم و اصلا هواسم به دور و برم نبود
دستی دور کمرم پیچیده شد
(شخص سوم)
+ ددی چیچا میتونی؟
- صبح بخیر بیبی بوی.دارم برای بیبیم صبحونه آماده میکنم که اون شکم کوچولو و خوردنیش خالی نباشه و فرشته من اذیت بشه.
+ یعنی اینا همچ مال منه؟
- آره نفس ددی
تهیونگ کمی خم شد و کوک رو بغل کرد
- خب بریم بخوریم
کوک خندید و دست زد
+ بلیییممممم
تهیونگ خنده ایی کرد و بوسه ایی رو ترقوه کوک گذاشت
- هر وقت ترقوه ات رو بوس کردم بدون چقدر دوست دارم و برام با ارزشی لیتل دال
+ ته ته کوکو لو دوشت داله؟
- آره عشق ته ته
+ کوکو هم عاشق ته تههههه هشتش
و گردن تهیونگ رو محکم بغل کرد و بوسه ی محکمی روی گردنش گذاشت
- شیطونی نکن بچه
کوک خنده ی بلندی کرد و چشماش رو مظلوم کرد و گفت
+ کوکو ک شیطولی نوموتونه
این دفعه نوبت تهیونگ بود قهقهه ایی زد و نشست پشت میز و کوک رو هم روی پاش گذاشت
- خب خب نفس ته ته چی می‌خورده
کوک با ذوق زیاد روی پای تهیونگ پایین بالا شد و گفت
+ نوتلااااا
- هووووومم کوکوی من نوتلا میخواد.الان براش لقمه میگیرم
آروم و با حوصله براش لقمه گرفت و گذاشت دهنش و گازی از لپش گرفت و گفت
- و مراقب باشه ته ته یه لقمه چپش نکنه
کوک به خاطر لقمه ای که توی دهنش بود جیغ خفه ایی کشید
+ ته ته کوکیمیویمینژ
- چی میگی عشقم اول قورت بده لقمه رو بعد بگو
کوک با حالت کیوتی دستش رو به معنای یک دقیقه آورد بالا و تند تند لقمه اش رو جوید.آخر سر قورتش داد گفت
+ کوک گفتش که ته ته کوکو نخووووللللل
- کوکو اینقدر کیوت بازی در نیاره تا ته ته نخوردش.
+ کوکو کیوته تهیونگی؟
- کوکو فراتر از کیوته
+ کوکو خیلی دوشت داله تهیونگی
و تهیونگ رو بغل کرد.تهیونگ هم متقابلاً کوک رو بغل کرد
+ ته ته
- جان ته ته
+ دلم برای مامانی و داداشیم تنگ شده
کوک با بغض به تهیونگ
- بمیرم برای دلت نفس ته ته فردا به یونجون میگم بیادش که باهم بریم کلیسا باشه
کوک فین فینی کرد و سرش رو تکون داد
+ باچه
از روی پای تهیونگ بلند شد و بدو بدو رفت توی اتاقش و گوشیش رو برداشت به هوپی هیونگش زنگ زد
€ به بهههه ببین کی زنگ زده کوکی کوچولومووننن
+ دلام هوپ هوپیییییی
€ اوه فاک....یعنی چیزه آمادگیش نداشتم....چطوری عشق هوپ هوپی هیونگگگگگ
+ خوبم هیوندیییییی....میچه..میچه بیای پیچم
€ بگو ببینم تهیونگ کاری کرده بزنمش؟
+ هیییییییی ته ته من رو نژننننننن
€ باشه باشه آقای غیرتی....الان میام پیشت عزیزم....قطع میکنم مریض دارم بابای کوکو
+ بابای هوپ هوپی
بدو بدو رفت پایین دید تهیونگ پشت میز کامپیوترش نشسته و داره کار میکنه.
نقشه ی شیطانی توی ذهنش اومد و آروم آروم به سمت تهیونگ رفت
∆∆∆¶¶¶πππ
اینم کادو تولدم به شما😂🫂
خب چطور مطورید
امید وارم که خوب باشه.
خوب باشین.
دوستون دارم

It always is notDonde viven las historias. Descúbrelo ahora