𝑝𝑎𝑟𝑡¹⁹✍︎

2K 209 29
                                    

- ت..تو اینجا چیکار میکنی؟
# مثل اینکه خبر ازدواج من با بابای جیمین رو شنیدی؟
و خنده ی بلندی کرد
و زیر لب گفت
# یونگ کیو
- تو...تو چطور تونستی باهامون اینکار رو بکنی؟
# باهاتون؟
و بلند تر از قبل خندید
# فقط تو و جیمین بودین.میدونی چرا ازت بدم میاد؟هه مثل هرزه ها میمونی البته مثل هم ک‌نه خود هرزه ایی ولی یونجون همش دارم غصشو میخورم چرا برادرش تویی.یه برادر هرزه.جالبه ه.....
+ اگه عشق من هرزس تو چی هستی؟
حرفش با اومدن تهیونگ نصفه موند
# تهیونگ؟
تهیونگ پوزخندی زد
+ خودمم
# چجوری تونستی عاشق این هرز..
با سیلی که به صورتش خورد ساکت شد
+ برای هیچ ارزش فاکس ندارع ک‌کی هستی نامادری کوک یا زنه هی فقط اونی که هرزه هستش خود آشغالتی
تهیونگ با آرامش کامل تمام این حرف ها رو زد
# هه هرزه؟من؟
- هووووم تو همونی نیستی که هرشب زیر یه نفری؟
کوک با این حرف تهیونگ چشاش چهار تا شد
# چرا چرت و پرت میگی؟
+ وایسا وایس...
¥ کوووووک
همه با تعجب به سمت صدا برگشتن
جیمین با پدرش اومده بود
کوک توی دلش پوزخندی زد
پدرش؟
هه امروز همه می‌خوان منو عذاب بدن.
وقتی به خودش اومد جیمین کامل اومده بود روش.
- یا جمن چه میکنی؟
¥ خفه شو می‌دونی چقدر ترسیدم؟
+ اهم اهم.ببخشید بحثتون رو بهم میزنم ولی می‌خوام فیلمی رو بزارم
تهیونگ فلشی از توی جیبش در آوورد و به تلویزیون اتاق بیمارستان زد.
فولدر و ترک مورد نظرش رو انتخاب کرد و پخش کرد
جیسو اومد.
# چه غلطی داری می‌کنی حروم زاده؟
+ هیچی فقط دارم کثیف کاری هاتو نشون بچه هات و شوهرت میدم
و پوزخندی زد
توی فیلم جیسو‌ و سه تا مرد وارد یه اتاق شدن.
جیسو خودش رو پرت کرد روی تخت و پاش رو برای اون سه مرد باز کرد
• ج....جیسو؟
# یونگ باور کن پاپوشه
• پاپووووششش؟تو به این میگیم پاپوووووششش تو دیگه چه هرزه ایی هستیییی؟جیمین بریم
¥ من نمیام
• بهت دارم میگم برییییمممم
بلند تر از قبل داد زد
¥ بابا من رو قاطی دعوا با زن جنده هرزت نکن من می‌خوام پیش جونگ کوک باشممم حالا هم خودت هم این خرومزاده گوشیم بیروووننن
کوک واقعا ترسیده بود
نمی دونست چیکار کنه
استرس براش بد بود
الان توی اوج استرس بود
درد شدیدی توی سینش احساس کرد و کمبود نفس پیدا کرده بود
به سختی اسم تهیونگ رو زمزمه کرد
- ت..ت...تتتهییی....ن...نننگگگگگ
+ کوک؟کوک‌عزیزم حالت خوبه؟
+ گمشین بیرون.جیمین برون دکتر رو‌ خبر کن
برای اولین بار جیسو ترسیده بود از یونگ و تهیونگ
با ترس یونگ که بعد از اینجا قرارع چه بلایی سرش بیاره سریع را بیمارستان فرار کرد.
یونگ هم با اعصابنیت دنبال جیسو میگشت.
..................
تهیونگ با گریه به جونگ کوکی که چشماش رو بسته بود نگاه میکرد
+ جونگ کوکم
آروم اسم کوک رو زیر لبش گفت و اشک ریخت
دکتر سریع وارد اتاق شد
& مگه نگفتم نباید بهش استرس وارد شه؟
+ چ...چرا نا مادریش اومده بود
& بیرون
تهیونگ مثل پسر بچه های چهار ساله رفت بیرون
دکتر کوک رو معاینه کرد و سریع پرستار رو صدا کرد
& پرستاااار
تهیونگ واقعا ترسیده بود
& بدو بدو شک قلبی.
خون دیگه توی بدن تهیونگ جریان پیدا نمی کرد.
فقط داشت دعا می‌کرد جونگ‌کوکش پیشش بمونه
& یک دو سه
شوک رو به سینه کوکیش زد و کوک به بالا متمایل شد
& دوباره ۳۰۰
دوباره اتفاق افتاد.
هیچی
دیگه هیچی براش مهم نبود
اگه جونگ کوکیش پیشش نمی موند دیگه هیچی نمی خواست.
دکتر نا امید دستگاه رو گذاشت سر جاش
+ چی..چیشد؟
دکتر اومد بیرون
& ما همه تلاشمون رو کردیم.کا مطمئن نیستیم میمیره یا نه.ایشون مشکل قلبی شدید دارن.الان رفتن به کما ولی شاید فردا باید پیوند قلبی انجام بدن.
تهیونگ رو زانو هاش افتاد و با صدای بلند گریه کرد
جیمین همینجور که اشک می‌ریخت دوید سمت تهیونگ
# جونگ کوکی ما قویه خوب میشه مطمئنم خوب میشه
و تهیونگ رو توی بغلش گرفت.
چیزی نمی شد نه؟
جونگ کوکیش خوب میشد؟
دوباره می‌تونست بیا پیشش
بچه دار بشن
ازدواج کنند
جونگ کوکیش خوب میشد
مطمئن بود خوب میشد :)
∆∆∆¶¶¶πππ
خوب اینم پارت جدید😄
به نظرتون کوک خوب میشه مگه نه؟🌝
ممنون که این پارت رو خوندید
می‌خوام پارت بعد هرکس میخواد بیاد پی وی واتپد برام بنویسه یا سر هم میکنم یا یکیش رو انتخاب میکنم میزارم برای پارت بعد ^.^
اگر منظورم رو نگرفتید اینه که می‌خوام پارت بعد رو شماها برام بنویسید.واقعا دوست داشتم این کار رو انجام بدم.هرجور که دوست دارین بنویسید از بینش یا یکی رو انتخاب میکنم یا چند تا از پارت هایی که نوشتید رو باهم میکس میکنم🤣
ببینم چیکار میکنید عشقا 🤓

It always is notWo Geschichten leben. Entdecke jetzt