چپتر سه🍁

278 78 17
                                    


"باشه پس همگی با هم تولدمو جشن می گیریم." گفت و یه قدم جلو تر آمد

دختر کوچولو درحالیکه که دستشو بالا برد با لبخند ادامه داد. "اسمم دالیاس. اسم تو چیه؟"

سونگمین که همیشه رابطه اش با بچه ها خوب بود فکر می کرد این دفعه هم شکست نمیخوره.

"اسمم سونگمینه. می تونی اوپا صدام کنی. خیلی خوشحالم با پرنسسی مث تو آشنا شدم." و باهاش دست داد.

"منم اوپا." مکث کوتاهی کرد و تک نگاهی به دایی اش انداخت.

"میشه دستای هر دوتونو بگیرم؟"

"البته"

"وایسا ببینم دالیا بهت نگفتم نباید با غریبه ها صمیمی بشی ، هنوز به اون اعتماد ندارم مشکوک میزنه."

چانگبین که از وضعیت ناراضی بود غر زد.

"دایی ، باور کن تو از اوپا مشکوک تری." باعث شد سونگمین با نگاه تمسخر آمیزی ، پوزخندی به چانگبین تحویل بده.

"اه ، امروز چرا اینقد لج میکنی. باشه قبول. بیا دیگ بریم کیک بخریم داره دیر میشه."

دالیا که از شنیدنش راضی بود با دست راستش ، دست سونگمین با دیگری دست چانگبین رو گرف.

بعد از خریدن کیک به خونه برگشتن. تقریبا ساعت پنج عصر شده بود.

این دو فرد باعث شده بودن سونگمین، پاک اتفاقات صبح رو فراموش کنه. حالش بهتر شده بود. بااینکه دیگر روز تولدش هدر رفته بود ولی اهمیت نمیداد.

"خب شما برین بشینین. منم برم غذا اینا رو آماده کنم."
با رفتن چانگبین به سمت آشپزخانه ، دخترک دست سونگمینو محکم کشید و به سمت اتاقش روانه شد.

"بیا اوپا بریم تو اتاقم بازی کنیم."

"یه لحظه وایسین. ، دالیا از از حموم هم برا خودت هم برا اون یکی حوله بردار خیس شدی. بعد مریض میشی." دالیا و سونگمین رفته بودن.

"یکی کم بود حالا دو تا شدن."  درحالیکه مواد رو از یخچال بیرون میاورد ، آهی کشید.

اتاق دالیا دکور خاصی نداشت شبیه اتاق مهمان بود که سعی شده توسط اسباب بازی ها و چن تا آویز کودکانه فضای سبک تر و دلنشین تری ایجاد بشه.

"اوپا من می خوام آرایش کنم میشه برا تو هم لاک بزنم؟"

سونگمین که لحظه ای تردد داشت ولی نمی خواست دختر کوچیک تر هم تو روز تولدش مثل خودش مایوس بشه بخاطر همین سرشو تکون داد.

"هووراااا باشه پس بیا بشین کنار میز منم وسایلو از کمد بیارم."

سرشو به نشانه تایید تکان داد و در کنار میز نشست.

دالیا با تمام تلاش به درست کردن ناخن هایش ادامه میداد. حالت های چهره عجیبی به خود می گرف. با تماشا چهره کیوت دخترک لبخند میزد. برایش اهمیت نداشت ناخن هاشو خراب کنه تنها چیزی که برایش اهمیت داشت لبخند های شیرین دخترک بود.

Violet season (Seungbin)Where stories live. Discover now