❗کل چپتر اسماته پس اگ راحت نیسی نخون
برا لحظه ای تمام واقعیت و رویا بهم پیوست. حس می کرد گرمای وجود دیگری فقط دروغ بود که میخواست باور کنه. قطره ای اشک از چشمش پایین اومد.
"سونگمین، چرا گریه میکنی.... ببخشید.... نمیخواستم اذیتت کنم من فقط...." چانگبین که چشمای پر اشک سونگمینو دید کمی نگران شد."نه نه من فقط...." لحظه ای مکث کرد و لبخند بزرگی زد شاید این لبخند با چشمای پر اشکش در تضاد بود ولی درخشش چشمانش زیبایی خاصی رو القا میکرد.
"من فقط خیلی خوشحالم.... چانگبین.... ممنونم که پیشمی."
ناخوداگاه چانگبین اونو در آغوشش گرفت. حس می کرد باید ازش محافظت کنه. این پاپی در طی مدت کوتاهی تبدیل شده بود به مهم ترین جز زندگی اش. حالا نمی خواست دیگ اونو ناراحت ببینه.
سونگمین کمی در آغوش دیگری ساکت ماند ولی پس از مدتی سرشو بلند کرد تا بتونه گردن پسر بزرگتر رو ببوسه.
از این کارش خجالت کشیده بود ولی اون هم میخواست عشقشو نشون بده.
"آخ..." چانگبین باورش نمیشد حالا اون پاپی با چشمای مظلومش دندوناشو تو پوستش فرو کرده و هنوز داشت مک میزد.
بعد از چن لحظه دندوناشو از پوست دیگری جدا کرد و لبخند بزرگی زد.
چانگبین برا یه لحظه حس کرد روی شیطانی پسر کوچیک تر ظاهر شده.
"پاپی مون انگار خیلی دوس داره گاز بگیره." با دستاش سونگمینو به کاناپه هل داد و رویش قرار گرفت.
بوسه عمیق تری رو شروع کرد. دمای بدن هر دو در حال افزایش بود. چانگبین حس کرد ممکنه هر لحظه ذهنشو از دست بده.
ناگهان بوسه شو قطع کرد ولی سونگمین کمی سرشو بالا برد انگار میخواست به بوسه ادامه بده ولی چانگبین دستشو روی لب های دیگری گذاشت.
"سونگمو بیا بریم اتاق خواب اینجا ممکنه کمرت درد کنه."
"نمی خوام زیادی تنبلم." گفت و چشماشو بست.
این پسره.....
چانگبین هم تنبل بود ولی نمی خواست بهش آسیب بزنه.
یه دستشو زیر زانو های دیگری گذاشت و دست دیگشو به پشتش و با یه حرکت بلندش کرد. سونگمین وقتی چشمشو باز کرد کاملا به بدن چانگبین چسبیده بود میتونست ضربان قلبشو بشنوه.
چانگبین اونو براید استایل به اتاق خواب برد و به آرامی روی تخت گذاشت.
سونگمین درحالیکه رو به پشت دراز کشیده بود به سقف خیره شد. چانگبین کنارش نشست و دستشو در مو های دیگری فرو برد به نوازش مشغول شد.
"سونگمو، می خوام یه چیزی بهت بگم.... عام راسش.... من.... من خب ..... بار اولمه با یه مرد.... ینی... خب راستش کلا تا حالا سکس نکردم..... و هنوز ویرجینم ولی نگران نباش.... خیلی تحقیق کردم که بهت آسیبی نرسونم." باعث شد سونگمین بلند بخنده. بااینکه قبلا چن بار اونو بخاطر ویرجین بودنش سر به سرش گذاشته بود ولی کمی خوشحال شد. شاید بخاطر این که اولین تجربه دیگری قرار بود باهاش باشه. یا شایدم کسی تا حالا طعم این اندام بی نقصو نچشیده. در هر صورت احساس رضایت می کرد.
ESTÁS LEYENDO
Violet season (Seungbin)
Fanficفصل بنفشه ، زمستونی که عشق در قلبش شکوفا شد💜 "دیگ خسته نشدی از اینکه نقش دوم زندگی یکی دیگ باشی؟" کاپل: چانگمین(چانگبین×سونگمین) ساید کاپل: هیونهو ، با حضور افتخاری چانلیکس 🔞با چاشنی اسمات روز های آپ: نامعلوم ، بستگی به استقبال و لایک شما 🤞اولی...