Violet season (Seungbin)

چپتر ده🍁

"بگیر بخور." لیوانی رو به سمت سونگمین دراز کرد.

"این چیه؟" با چشمانی نیمه باز در حالیه دستاشو برای سرش تکیه گاه کرده بود پرسید.

"آب...."

"بهت گفتم الکل می خوام."

"منم گفتم دیگ بسه"

"تو هم مث چان هیچ وقت قرار نیس درکم کنی...."
اشکاشو با دستش پاک کرد. دیگر توان کنترلشو از دس داد. الکل داشت کارشو می کرد. حرف هایی که ممکن نبود در هشیاری بر زبون بیاره حالا تک تک جاری می شد.

"هر جور می خوایی فک کن ولی دیگ بهت الکل نمیدم. برا فراموش کردن روش های دیگ هم هس."

"مثلا چی؟...." لبخند کج و معوجی زد.

"....." جوابی نداشت. چانگبین حتی نمی دونست پسر مقابلش می خواست چی رو فراموش کنه.

"سکس.... شاید هم کتک خوردن.... نه وایسا خودکشی؟"

باعث شد چشمان چانگبین از شدت تعجب گرد بشه.

"دارم شوخی می کنم. هیچ وقت واس این چیزا خودکشی نمی کنم....اونقدرام ضعیف نیستم." لبخند گرمی رو تحویلش داد. لبخندش شبیه چن روز قبلی بود که او را جلو در بدرقه کرده بود. ولی این لبخند حس عجیبی رو ساطع می کرد حسی که چانگبین نمی تونست روش اسم بذاره.

"آبو بخور." به لیوانی که در دست پسرک قرار داشت اشاره کرد.

"داری عین مامانم رفتار می کنی.... می دونی چیه سکس رو قبلا امتحان کردم ولی هیچ حسی بهم منتقل نمیکرد ولی....."

"وایسا ببینم."

"نهههه تو وایسا....." دستشو دراز کرد و انگشت اشارشو روی لب های چانگبین گذاشت. با این حرکتش باعث شد چانگبین بیشتر تعجب کنه.

"می دونی چیه جلو تو الکل نوشیدن لذت بخش تر از سکس بود.... جدی میگم..... واقعا دردناکه. " لیوان آبو سرکشید.

"میشه بس کنی نمی خوام سابقه روابط جنسیتو بدونم"

"منم همین فکرو می کردم.... اصلا برا تو هم مهم نیس"

وقتی این جمله رو گفتن هنوز داشت از آب می نوشید.
"بهتره زودتر بری خونه دیگ خیلی دیر شده....." لیوانو از دستش گرفت اجازه نداد بیشتر ادا دربیاره.

مشتری کانتر کناری چانگبین رو صدا زد. وقتی او می خواست به سمت دیگر بره با صدای ضعیف پسرک در جاش میخکوب شد.
"می دونی اون دو تا کی بودن؟"

اولش تصمیم داشت با بی توجهی بهش هر چه سریع تر دلسردش بکنه و به خونش بفرسته ولی انگاری سونگمین تصمیم نداشت به این زودیا از چانگبین دور بشه.

با حرکت سر ، به جیسونگ ، بارمَن دیگر اشاره کرد تا به مشتری رسیدگی کنه.

"اون پسره مو نارنجی کراشم بود. البته نمی دونم به عشق چن ساله میشه کراش گفت یا نه...." لبخند غمگینی زد.