part4

100 17 0
                                    

با تکون‌های ریز و البته وشگون‌‌های دردناکی به خودش امد ،
گیج نگاهش رو به منبع اون شلوغ کاری‌ها داد :

اریک - ام .. کاری داشتی ؟!

چارلز موشکافانه نگاهش کرد ؛
حالتش به کل عوض شده بود !

چارلز - آره !

سریع پرونده رو توی دستش گذاشت .
اریک هیچ مقاومتی نکرد و این هنوز هم چارلز رو مشکوک می کرد ..

انگار اصلا توی این دنیا نبود و هیچی بخاطر نمیاورد !
انگار نه انگار تا لحظاتی پیش بخاطر نگاه نکردن به اسم اون پرونده در حال فرار بود !!

صداش رو صاف کرد ،
اگر اون خط عمیق بین پیشونیش نیوفتاده و گوشه چشم‌هاش از روی فکر کردنی که چارلز فهمیده بود علامت توجهشه ، چین نخورده بود فکر می کرد هنوز گیجه و درست بهوش نیومده

تمام افکارش رو کنار زد و سعی کرد از فرصت معجزه وار رو‌به‌روش استفاده کنه‌ ..

چارلز - درمورد پرونده یه امگاس ،
نارسایی قلبی داره و بچه‌اش بهش فشار اورده ؛
بچه هفت ماهشه با این حال قلبش کامل تشکیل نشده ،
چرخش ناگهانیش به قلب خودش و امگا شوک وارد کرده و در حالت کما قرارشون داده
بخاطر ضعفِ هر دو کاری نمیشه کرد و زمان نداریم ..
هر کدوم رو نجات بدیم قلب اون یکی بخاطر ضعف وایمیسه !
و فکر کن چی شده ؟!
اون خون طلاییه !!!

خسته و ناامیدانه "طلایی " رو ادا کرد وحرفهاش تموم شد
______________________
* خون طلایی : گروه خونی ای بسیار کمیاب که افراد اون فقط امکان وقف دهی بیولوژیکی دارند.
_____________________

سرتکون داد ..
اخم اریک دقیق تر شده بود
عینک نازک مشکی رنگش رو از توی جیب کنار کتش در اورد پرونده رو نگاه کرد

ترکیب اون عینک و جدیتش با چشم سبز و تار های سفید کنار شقیقش خیلی جذاب بود !

" آنتونی جاشوا راجرز "

پرونده رو ورق زد و به اطلاعات پزشکیش چشم دوخت ..
ابروهاش با هر خط از این گزارش بالا‌تر میرفت :

از بچگی این مشکل رو داشته و همین زنده بودنش غیرممکن بود چه برسه به زندگی کردن و حامله شدن ..!

این پسر کاملا تجلی یه معجزه بود !!

به آزمایش و عکس‌ها دقیق تر شد ،
اطلاعات بچه و گزارش ساعت به ساعتش با وسواس ضمیمه پرونده شده بود

اریک مک کلن پزشک شخصیش رو می‌شناخت
اون پیر‌مرد بهترین بود و البته استادش !

اما دوسال پیش ماموریت رفته و حالا راجرز زیر نظر هافمن بود ..

کاری از دستشون بر نمیومد و وضعیت خیلی اورژانسی بود !

نه زمانی برای تحقیق داشتند و نه اماده کردن تجهیزات rm ، هر کاری ریسک زیادی می‌خواست و باز احتمال نجات هر کدوم کم بود ، چه برسه به هردو نفر !!

Fault ; fractures that moved (stony)Where stories live. Discover now