با تکونهای ریز و البته وشگونهای دردناکی به خودش امد ،
گیج نگاهش رو به منبع اون شلوغ کاریها داد :اریک - ام .. کاری داشتی ؟!
چارلز موشکافانه نگاهش کرد ؛
حالتش به کل عوض شده بود !چارلز - آره !
سریع پرونده رو توی دستش گذاشت .
اریک هیچ مقاومتی نکرد و این هنوز هم چارلز رو مشکوک می کرد ..انگار اصلا توی این دنیا نبود و هیچی بخاطر نمیاورد !
انگار نه انگار تا لحظاتی پیش بخاطر نگاه نکردن به اسم اون پرونده در حال فرار بود !!صداش رو صاف کرد ،
اگر اون خط عمیق بین پیشونیش نیوفتاده و گوشه چشمهاش از روی فکر کردنی که چارلز فهمیده بود علامت توجهشه ، چین نخورده بود فکر می کرد هنوز گیجه و درست بهوش نیومدهتمام افکارش رو کنار زد و سعی کرد از فرصت معجزه وار روبهروش استفاده کنه ..
چارلز - درمورد پرونده یه امگاس ،
نارسایی قلبی داره و بچهاش بهش فشار اورده ؛
بچه هفت ماهشه با این حال قلبش کامل تشکیل نشده ،
چرخش ناگهانیش به قلب خودش و امگا شوک وارد کرده و در حالت کما قرارشون داده
بخاطر ضعفِ هر دو کاری نمیشه کرد و زمان نداریم ..
هر کدوم رو نجات بدیم قلب اون یکی بخاطر ضعف وایمیسه !
و فکر کن چی شده ؟!
اون خون طلاییه !!!خسته و ناامیدانه "طلایی " رو ادا کرد وحرفهاش تموم شد
______________________
* خون طلایی : گروه خونی ای بسیار کمیاب که افراد اون فقط امکان وقف دهی بیولوژیکی دارند.
_____________________سرتکون داد ..
اخم اریک دقیق تر شده بود
عینک نازک مشکی رنگش رو از توی جیب کنار کتش در اورد پرونده رو نگاه کردترکیب اون عینک و جدیتش با چشم سبز و تار های سفید کنار شقیقش خیلی جذاب بود !
" آنتونی جاشوا راجرز "
پرونده رو ورق زد و به اطلاعات پزشکیش چشم دوخت ..
ابروهاش با هر خط از این گزارش بالاتر میرفت :از بچگی این مشکل رو داشته و همین زنده بودنش غیرممکن بود چه برسه به زندگی کردن و حامله شدن ..!
این پسر کاملا تجلی یه معجزه بود !!
به آزمایش و عکسها دقیق تر شد ،
اطلاعات بچه و گزارش ساعت به ساعتش با وسواس ضمیمه پرونده شده بوداریک مک کلن پزشک شخصیش رو میشناخت
اون پیرمرد بهترین بود و البته استادش !اما دوسال پیش ماموریت رفته و حالا راجرز زیر نظر هافمن بود ..
کاری از دستشون بر نمیومد و وضعیت خیلی اورژانسی بود !
نه زمانی برای تحقیق داشتند و نه اماده کردن تجهیزات rm ، هر کاری ریسک زیادی میخواست و باز احتمال نجات هر کدوم کم بود ، چه برسه به هردو نفر !!
YOU ARE READING
Fault ; fractures that moved (stony)
Romanceگسل ؛ شکستگیهایی که در آن سنگهای دو طرف صفحهٔ شکستگی نسبت به یکدیگر حرکت کرده باشند. ____________ درام/عاشقانه روانشناختی_پزشکی امگاورس+کمی چاشنی طنز خاطرات قدیمی +داستان دیدار زوجی عاشقانه همش در یک روز ! کاپل :استونی در کنار چریک ، استرنج_و...