فحش خواستید بدید :)
اهم
ولی قبلش بذارید راجع به جفت های تقدیری توی بوک توضیح بدم بهتون 🥲اول این که توی این فیک اینجوری نیست که همه ی گرگ ها جفت تقدیری داشته باشن و خیلی کم پیش میاد کسی جفت تقدیری داشته باشه اونایی که دارن هم همینجوری الکی وقتی همو ببینن نمیگن اه ما جفت تقدیری همیم لالای لای
:/
جفت های تقدیری وقتی متوجه همدیگه میشن که تو اوج احساسات باشن حالا اون احساس میتونه ترس باشه یا عشق یا نا امنی یا حتی وابستگی یا هر چیز دیگه فقط باید شدت اون زیاد باشه بعد از اون بدن کسی که اون حس شدید رو داره فرومون هایی رو ترشح میکنه که جفت دیگه رو به خودش جذب میکنه و یه نکته دیگش اینه که جفت های تقدیری حتی قبل از مارک شدن هم میتونن احساسات همدیگه رو با نزدیک شدن به هم یا نگاه کردن تو چشم ها ی هم متوجه بشن .
اگر دوست داشتید با آهنگ call my name از ییشینگ بخونید این پارت رو
__________________________
به محض جا گیر شدن لوهان روی صندلی کناریش ماشین استارت خورد و توی خیابون تاریک راه افتاد. سهونی که انگار میخ جاده شده بود و لوهانی که سعی میکرد با نفس های عمیقش فرومون لعنت شده اش رو کنترل کنه .سهون حرفی نمیزد یا در واقع نمی دونست چجوری یه بحث رو باهاش شروع کنه و لوهان هم نه قصد کمک بهش داشت نه تلاشی برای شکستن سکوت سهون میکرد .
هر کس دیگه ای هم جای اون بود قطعا همین کار و میکرد کدوم بتای احمقی وقتی میدونه بدن کوفتیش داره تو هیت میره برای هم صحبت شدن با یه آلفا با فرومون های اصیلش تلاش میکنه ؟
قطعا لوهان در این دسته از احمق ها قرار نمی گرفت ولی صد در صد تو دسته ی احمق هایی که تو فاصله ی خیلیی خیلی کم از هیتش بوسیدن لب های یه آلفای کوفتی با کمتر از یک متر فاصله رو تصور میکنه قرار داشت .با گذر اون تصویر شرم آور و زیبا پشت پلک های به هم چفت شده اش میخواست موهاش رو بکنه با این حال تنها کاری که تونست انجام بده بیشتر فشردن پلک هاش و محکم کردن گره مشتش بود . قصد نداشت با این کارش علاوه بر احمق بودن برچسب خل بودن هم بچسبونه رو پیشونیش .
مدام نفس عمیق میکشید و سعی میکرد با زمزمه کردن آهنگ مورد علاقه اش بیشتر از این خجالتزده نشه اما اون تصویر فاکی هر لحظه واضح تر میشد و لوهان رو سست میکرد .
سهون هم متوجه درگیری پسر با خودش بود فرومون هاش سریع تغییر میکرد هرچند از کم و زیاد شدنش میشد فهمید سعی داره اون رو کنترل کنه اما این تغییر های ناگهانی باعث میشد چیزی درون سینه ی سهون تغییر کنه و این خوب به نظر نمی رسید .
پشت چراغ قرمز اوضاع حتی بدتر هم شد وقتی سهون تو فرومون های خفیف اما تحریک کننده ی لوهان غرق شد و نمی تونست حواسش رو با رانندگی پرت کنه .
_ حالت خوبه ؟
چشم های نیمه بازه لوهان روی صورت سهون نشست . دلش میخواست در مقابل تعجب و نگرانی ای که از نگاه سهون بهش منتقل میشد اون رو دست بندازه و با هم بخندن ولی تنها کاری که تونست بکنه آروم تکون دادن سرش بود
انقدر گیج و سردرگم بود که حتی متوجه چیز عجیبی اون وسط نشد .
اون چجوری تونست انقدر واضح نگاه سهون رو بخونه ؟ً

ESTÁS LEYENDO
ocean talisman
Fanfictionطلسم قدیمی که برای گرفتن جون قدرتمند ترین قبیله ی آلفا ها متولد شد.... حالا بعد سال ها فعال شده طلسمی با قانون عجیب یا میکشی یا برای آخرین لحظه ی عمرت اسیری اما همیشه استثنا هایی هم وجود داره که قوانین رو دور میزنه . Twilisha Norbert ✨