"Part 4"

66 13 23
                                    

سانها: الان چهار روزه اینجام و هنوزم موفق نشدم تا تبدیل بشم اجازه ی بیرون رفتنم نداشتم و حسابی حوصلم سر رفته بود مونبینم که همش سره کار بود رفتم نشستم ووی کاناپه و مشغول تلوزیون دیدن شدم......
خدمتکارو صدا زدم تو واسم کیک درست کنه.....

عاشق کیک شکلاتی بودم و خیلی وقت بود نخوردم.....
غرق خوردن کیک و دیدن کارتون های تلوزیون بودم که نفمیدم کی شب شد.....
بلند شدم تا طرفارو ببرم تو آشپزخونه که درد عجیبی توی دلم حس کردم و طرفا از دستم افتاد و شکست......
از درد نشستم روی زمین و به خودم میپیچیدم با کمک خدمت کار روی تخت دراز کشیدم و قرص خوردم اما فایده ای نداشت....

با توضیحاتی که مونبین داده بود الان دوره ی هیتمه....
درد دلم هر لحظه بیشتر میشد و بیشتر تو خودم جمع میشدم.....
مونبین اومد و کنارم نشست تیشرتمو بالا داد و آروم آروم روی شکممو نوازش کرد.....
نوازش هاش باعث میشد دردم از بین بره....

-خیلی خوبه بیشتر....
+چی میخوای؟
-یه کاری کن خوب شم دردش خیلی بدهههه
+تنها یه راه هست و ممکنه مخالفت کنی....
-چه راهی؟
+سکس
-چییییی این تنها راهه که از این درد لعنتی خلاص شم؟
+هوممم

نمیتونستم با فردی که فقط چهار روزه دیدمش سکس داشته باشم از طرفیم درد شکمم آزارم میداد....
تویه این چهار روزی که اینجا بودم بهش حس پیدا کرده بودم اون خیلی مهربون بود خیلی حواسش بهم بود تو سختی نکشم و متوجه شده بودم که جفت نداره و با این حرفش فهمیدم اون منو برای جفتش انتخاب کرده تو این فکرا بودم که با بوسیده شدن لبام به خودم اومدم.....
شکه شده بودم این چه حسی بود ضربان قلبم بالا رفت تمام بدنم میخواستش اونم بیشتر از یه بوسه....

شروع کردم به همراهی کردنش همطور که همو با صدا میبوسیدیم حرکت دستاش روی بدنم تحریکم میکرد.....
دلم میخواست بیشتر این حس لذت رو حس کنم....
بدنم داغ شده بود نفس کم آورده بودم مشتامو آروم روی سینش زدم تا ازم جدا شد....
با همراهی کردنش رضایت دادم تا هرکاری که دلش میخواد باهام بکنه.....
از لبام دل کند و تیشرتمو در اورد و به سمت گردنم رفت با مارک شدنم به خودم لرزیدم....
نکنه کارم اشتباه باشه.... نکنه به نفعم نباشه....
همه ی این فکرا اومده بود تویه سرم ولی اهمیت بهشون ندادم الان فقط من یه چیز میخواستم اونم مونبین بود.....
با مارک تا و گاز های ریزی که از جای جایه بدنم میکرد ناله هام بلند تر شد....
دستم سمت شلوارش رفت و با دکمش بازی کردم تا بازش کنم.....
بعد از زر اوردن تیشرت و شلوارش اونم متقابلا هم کارو با من کرد.....
بوسه هاش شدت گرفته بود تمام بدنم رد کیس مارک هاش بود.....
بعد از کبود کردن لبام و بدنم بلند شد و باکسر خودشو در اورد.....
این چرا اینقدر بزرگهههههه!

+تعجب کردی؟ سایزش بزرگه نه؟
-ا....اینو....می...خوای....بکنی توی من؟
+اره دیگه باید تحملش کنی بند چندبار رابطه بهش عادت میکنی....

 𝘽𝙄𝙉𝙎𝘼𝙉Where stories live. Discover now