"Part 12"

46 9 8
                                    

جین جین:

خیلی خسته بودم امروز ماموریت سختی داشتم...
فقط ام جی میتونست حالمو جا بیاره...
وارد خونه شدم دیدم برقا خاموشه شاید ام جی خوابه....

وارد آشپزخونه شدم تا چیزی بخورم ام جی نشسته بود روی میز و به شمع هایی که روشن بود خیره بود....

متوجهم شد و سرشو اورد بالا و با لبخند نگام کرد،
+خسته نباشی
-خیلی خستم زحمت خستگی در کردنم با خودته..
سرشو انداخت پایین و با خجالت خندید
+برو لباساتو عوض کن بیا غذا بخور
سر تکون دادم و به سمت اتاق خواب حرکت کردم...

یه دست لباس راحتی پوشیدم و برگشتم آشپزخونه نشستم روی صندلی و ام جی غذا هارو اورد و مشغول خوردن شدم....
منتظر شدم تا کاراشو تموم کنه و ببرمش تو اتاق و یه حال حسابی بهم بدیم.....

دستمو بردم زیر پاهاش و بغلش کردم برای اینکه نیوفته دستاش دور گردنم حلقه شد....
روی تخت خوابوندمش و روش خیمه زدم دستش سمت دکمه هام رفت و ضمشغول باز کردنشون شد...

+بوی کاغذ سوخته میاد دوره ی راتت شروع شده!
-لعنت چرا اینقدر زود....
از اتاق برو بیرون خودت میدونی که چه قدر وحشی میشم و ممکنه بهت آسیب بزنم...
+میخوام کنارت باشم همیشه توی این دوره تنهات میزارم و خودت با درد و چیزای دیگت کنار میای ولی من امگای توعم میخوام از امروز به بعد کنارت باشم...
-این کارا لازم نیست امگای من برو توی اتاق بغلی تا دورم تموم شه...

نزاشت ادامه ی حرفمو بزنم که شروع کرد به بوسیدنم....
توی دوره ی راتم حسابی وحشی میشم و دست به کارایی خشونت آمیز میزنم نمیخواستم ام جی آسیب ببینه....
کم کم داشتم وحشی میشدم ام جی لجباز بود و هر وقت تصمیمی میگرفت نمیشد منصرفش کرد...

همونطور داشت خیلی آروم لطیف منو میبوسید و دستاش دور گردنم حلقه بود....
کنترل بوسه رو دستم گرفتم و محکم تر و عمیق تر میبوسیدمش دندونامو توی لب پایینش فرو کردم نالش توی دهنم خفه شد....

با حس کردن خون از لباش جدا شدم....
لعنت من چه کار کردم اون زخمی شده بود....
+عیبی نداره ادامه بده هرچه قدر میخوای وحشی باش من چیزیم نمیشه.... میخوام نیاز هاتو برطرف کنم....
- آخه ممکنه بهت آسیب بزنم....
+مهم نیست من ماله توام....

دیگه نمیتونستم تحمل کنم اون خودش رضایت داده بود دوباره به سمت لباش حمله کردم و با ولع میبوسیدمشون......
از لباش دل کندم کبود و پف کرده بود دستمو بردم زیر تیشرتش و با یه حرکت از تنش در اوردم و انداختمش روی تخت و شروع به مک زد ترقوته هاش شدم....

مارک های پر رنگ رو روی پوستش نقاشی کردم....
اون ماله من بود همه باید بدونن....
از ترقوته هاش تا شکمشو بوسه های ریز زدم و مارک کردم....
سمت نیپلاش رفتم شروع به لیسیدن و مارک کردنشون شدم.....

 𝘽𝙄𝙉𝙎𝘼𝙉Where stories live. Discover now