"چهیونگ.. مردم چشمشونو از روم بر نمیدارن!!!" فیلیکس، همونطور که از کنار چند تا پسری که بهش خیره شده بودن میگذشت، گفت و سعی کرد آروم باشه.
"اشکالی نداره لیکس" چهیونگ خندید.
"فیلیکسسسس" جیسونگ فریاد کشید. فیلیکس برگشت و با دیدن دوست صمیمیش، چهیونگ رو رها کرد و به سمت پسر رفت و سنجاب بیچارهی مینهو رو خفت کرد.
"آخخخ" جیسونگ با پیچیدن دست لیکس دور گردنش داد زد و همزمان افتاد روی زمین؛ جیسونگ هم روش افتاد.
"ازت متنفرم!!! و جهت اطمینان خاطرت باید بگم که میکشمت!!" فیلیکس داد زد و آستیانهاش رو برای کشتن دوست عزیزش بالا زد.
جیسونگ با خنده زبونش رو در آورد و زبون درازی کرد.
"اهماهم" سرفهی مصنوعیِ آشنایی حواس پسرها رو از دعواشون پرت کرد. جیسونگ همونطور که زیر لیکس بود به بالا نگاه کرد و فیلیکسی که روی پسر نشسته بود، سرش رو بالا گرفت.
"عااام.. سلام" هر دو پسر با اضطراب گفتن و از هم جدا شدن.
"چیکار میکنین؟!" پرسید.
"هـ..هیچی" لیکس جواب داد و لبخند داغونی زد.
"عاااو مینهوی ما حسودیش شده؟؟؟" جیسونگ با بازی گوشی گفت و به دوستپسرش نزدیک شد.
"نـ..نه" مینهو همونطور که با چشمهای قلبی سنجاب کوچولوش رو میپایید، جواب داد.
جیسونگ سرش رو به سمت پسر بزرگتر کج کرد و اجزای جذاب صورتش رو یکی یکی برانداز کرد. مینهو با لپهای قرمزِ گل انداخته، سرش رو برگردوند اما خیلی زود دست جیسونگ رو محکم گرفت و به سمتی کشوندش.
"هی!! منو کجا میبری؟؟؟" جیسونگ نالید.
"یهجایی" مینهو مفصل و مفید جواب داد.
"آخی بیچاره" فیلیکس همونطور که سرش رو برای دوست عزیزش تکون میداد، گفت و توی دلش به اتفاقی که به زودی برای جیسونگ میافتاد، خندید. اما متوجه نشد که وضعیت خودش چقدر بدتره و کی دقیقا پشت سرش ایستاده..!
"سلام کیوتی" صدای آشنای چان توی گوشش پیچید و قبل از اینکه فیلیکس بتونه واکنشی نشون بده، دستهای قوی مرد دور کمرش محکم شدن.
"سـ..سـ..سلام.." لپهای فیلیکس سرخه سرخ شده بود.
"امروز خیلی کیوتتر شدی!!" چان لبخند زد و فیلیکس رو بیشتر به سینهاش چسبوند.
"تو..تو هم جذابتر شدی" با خجالت لبخند زد.
چرا این بچه انقدر خجالتیه؟؟ اگر به این کار ادامه بده قول نمیدم با بوسههام بهش حمله نکنم!!
•••
چان و فیلیکس که با غیب شد مینسونگ تنها شده بودن، همراه هم به سمت کافهتریا حرکت کردن تا دوستهاشون رو ملاقات کنن.
چان همونطور که راه میرفتن دستش رو دور شونهی لیکس حلقه نگه داشته بود و همین سوژهی خوبی برای دانشآموزهای بیکار بود تا شروع به صحبت کنن.
"یوو، اون بچه خیلی کیوته"
"فکر کنم دوستپسر چانه!!"
"اوففف چان همیشه بهترینا رو مال خودش میکنه"
"خیلی بهم میان"
چان با شنیدن حرفها و پچپچ ها نیشخندی زد؛ درسته فیلیکس برای خودش بود و فقط برای خودش.
نه خب واستید.. هنوز مال اون نبود.... ولی به زودی میشد.
•••
برای قسمت بعد آمادهاید؟ 🙂
(ترجمه شده و آمادهست پس نگران نباشید شب آپ میکنم، غیب نمیشم😭)
YOU ARE READING
Daddy [ChanLix-SKZ]
Fanfictionترجمه اییو 'ددی' از Honeyminbin ✨؛ • با حضور هر هشت عضو استریکیدز • ژانر : کمدی ، رومنس، +18 ⚠️ اگر از شوخیهای کثیف، کرینجی، +۱۸ خوشتون نمیاد، به هیچ نخونید. - این اییو شامل ۹۸ قسمت میشه.