51'

1.3K 284 69
                                    

"فیلیکس!! بیدار شو! وقت مدرسه‌ست" چه‌یونگ توی گوش پسر فریاد کشید و فیلیکس ناله کنان از جاش بلند شد.

"چـــــه! هنوز زوده. مشکلت با من چیه؟" همونطور که موهای پف کرده و بهم ریخته‌اش رو درست می‌کرد، با صدای خواب‌آلودش گفت.

"بسه انقدر مثل بچه کوچولوها غرغر نزن! یادت رفته؟" خواهرش با افسون گفت و سرش رو توی کمد لباس‌های لیکس کرد.

"چی رو یادم رفته؟" فیلیکس با گیجی پرسید.

"امروز! امروز فستیوال مدرسه ست! یادت نمیاد؟ باید لباس‌های مخصوصت رو بپوشی، زود باش!" چه‌یونگ توضیح داد و فیلیکس با به یاد آوردن ماجرا داد بلندی کشید.

"خدای من! اوکی اوکی لباس‌هایی که جیسونگ بهم داده بود، کجاست؟" لیکس با عجله گفت.

چه‌یونگ آه عمیقی کشید و دوباره سرش رو توی کمد لباس کرد، یه ساک بزرگ رو بیرون کشید و پرتش کرد سمت فیلیکس.

"زود باش بپوششون"

چه‌یونگ‌ تمام تلاش رو می‌کرد که به برادر کوچیک‌ترش نخنده.

•••

فیلیکس یه لباس‌ آبی آسمونی کیوت به تن کرده بود و گوش‌های گربه‌‌ی صورتی بامزه‌ای روی سرش گذاشته بود.

"این دیگه چه جهنمیه؟! اینا چیه جیسونگ بهم داده" فیلیکس به خودش توی آینه نگاه کرد و نالید.

"کامان لیکس بامزه شدی" چه‌یونگ ربز خندید و با گوش‌های بامزه‌ی لیکس بازی کرد.

"زود باش بیا بریم. وگرنه دیر میکنیم" وقتی چه‌یونگ اولین قدمش رو روی زمین بیرون اتاق گذاشت، صدای خنده‌ی بلندش کل خونه رو روی سر خودش گذاشت.

فیلیکس با بدعنقی از جاش بلند شد و به دنبال خواهر به بیرون اتاق رفت‌

"اوه خدای من عزیزکم، خیلی بامزه شدی" خانم لی همونطور که از ظاهر دوست‌داشتنی‌ پسرش کمی تعجب کرده بود، گفت.

اما آقای لی ریکشن کاملا متفاوتی داشت.

"بسه! این رو بگیر" آقای لی بسته‌ی بزرگ کاندوم رو سمت پسرش پرت کرد و چه‌یونگ... خب احتمالا تا چند دقیقه دیگه از شدت خنده از دست بره!

"بابااااا! این دیگه چه کوفتیه" فیلیکس با خجالت داد زد ‌

"کامان لیکس! فکر کردی اینجوری لباس پوشیدی، یه پسری چیزی نمیاد سراغت؟" آقای لی گفت و آهی کشید.

"بابا!!! هیچ پسری با من کاری نداره" لیکس نالید

"تا حالا دقت کردی پسرا چطور بهت زل میزنن؟"

فیلیکس سرش رو پایین آورد و همزمان توی احساس خجالت و تاسف غلت خورد.

"اصلا کی گفته من به پسرـا علاقه‌ای دارم؟؟؟ من استریتم" با ناله غرش مانندی بزرگ‌ترین دروغ قرن رو به زبون آورد.

Daddy [ChanLix-SKZ]Onde histórias criam vida. Descubra agora