62'

1.1K 275 66
                                    

"جیسونگ حالت خوبه" فیلیکس با دیدن پسر که در حد مرگ خسته به نظر میرسید پرسید

"آره...فکر کنم" جیسونگ بی نفس جواب

"مریض شدی؟ مطمئنی حالت خوبه؟ دیشب که دیر نخوابیدی؟" فیلیکس با نگرانی پرسید و پشت جیسونگ رو آروم نوازش کرد، چون پسر تمام طول کلاس دردمند و خواب آلود به نظر میومد.

"نه مـ مریض نیستم فقط..." جیسونگ کمی مکث کرد و بعد آه درمونده ای کشید

"ها؟" جیسونگ گیج سرش رو خم کرد و به چشم های جیسونگ زل زد

جیسونگ با خستگی دستش رو بلند کرد و به جایی اشاره کرد؛ جیسونگ اشاره ی انگشت جیسونگ رو دنبال کرد و با دیدن چیزی که پسر بهش اشاره کرده بود..خب نگه داشتن خنده اش سخت بود"نگو که مینهو هیونگ..."

جیسونگ سرش رو تکون داد و چشم هاش رو بست " به لطف اون الان حتی مثل آدمیزاد نمیتونم بشینم!!"

فیلیکس همونطور که درد کشیدن جیسونگ رو تماشا میکرد خندید و گفت "جدی جدی مینهو هیونگ انقدر شدید انجامش داد؟ مگه چیکار کردی؟؟"

"من...کاری نکردم...فقط یکم گند زده بودم به حال خونه وقتی مینهو اومد، با دیدنش کلی عصبانی شد و من رو کشوند بالا از پله ها و... تمام شب داشتیم انجامش میدادیم"

با شنیدن حرف جیسونگ، لبخند از روی لب های فیلیکس ناپدید شد و چشم هاش تا سر حد امکان بزرگ شدن : "تمام شب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟"

"سنجاب بیچاره" فیلیکس چشم هاش رو کوچیک کرد و آروم پشت جیسونگ رو نواز کرد

با خوردن دست فیلیکس به باسن جیسونگ، پسر جیغ خفه ای کشید: "دست نزن احمق درد میکنه!!"

" اوه ببخشید" جیسونگ زمزمه کرد و خنده اش رو خورد

•••

فیلیکس و جیسونگ کنار لاکرهاشون مشغول حرف زدن بود که ناگهان در لاکر فیلیکس با صدا شدیدی بسته شد.

"پس تو فیلیکسی" جیسونگ که با شنیدن شدت صدای بسته شدن در گیج شده بود، دوباره حواسش رو فیلیکس داد و متوجه پسری که دوستش رو به در لاکر چسبونده بود، شد.

"با کسی قرار میزاری؟" پسر بی مقدمه پرسید

"من..عاا"

"میدونی چیه اصلا..خفه شو" پسر بی هیچ دلیلی سر فیلیکس  داد زد و پایین تنش رو بیشتر به پایین تنه ی فیلیکس فشار داد

"هی ازش دور شو روان پریش عوضی احمق" جیسونگ با عصبانیت گفت و پسر رو هل داد

"تو خفه شو احمق کوچولو" پسر فریاد احمقانه ای سر جیسونگ کشید

همه دور بر فیلیکس، جیسونگ و پسر روان پریش جمع شده بودن و تماشاشون میکردن اما هیچکس نزدیک نمیشد به همین خاطر جیسونگ با وجود زور کمی که داشت مجبور بود پسری که به دوستش چسبیده بود رو کنار بزنه..ولی میدونید زورش برای دست های تنومد اون پسر خیلی زیاد ضعیف بود!

پسر با دیدن تلاش های مکرر جیسونگ، فیلیکس رو رها کرد و رو به روی جیس ایستاد: "نمیفهمی چی میگم...خفه شو"

پسر مشت محکمی به سینه ی جیسونگ و جیسونگی که تازه درد باسنش کمی آروم گرفته بود دوباره روی زمین افتاد و توی سطل مملو از دردی فرو رفت.

"احمق دست بهش نزن" فیلیکس با عصبانیت گفت و سمت جیسونگی که غرق درد روی زمین افتاده بود رفت

پسر نیشخندی زد و قبل از این دست فیلیکس به جیسونگ برسه، دستش رو دور کمر پسر استرالیایی حلقه کرد و فیلیکس رو دوباره به لاکر چسبوند.

"تو مال منی بیبی" پسر صورتش رو به صورت فلیکس نزدیک کرد و گفت

"ولم کن آشغال" فیلیکس فریاد زد

"نفله ی آشغال" پسر نیشخند زد و همونطور که پایین تنه ش رو به پایین تنه ی لیکس میمالید لپ هاش رو توی دست هاش چلوند

•••

"هی بچه ها! دارن توی سالن دعوا میکنن" یه دختر با فریاد گفت تا به همه آدم های توی کافتریا  خبر بده

چان مینهو نگاهی به هم انداختن،و  با اینکه علاقه ای به دنبال کردن دعواهای مسخره داخل مدرسه نداشتن بقیه بچه ها رو دنبال کردن تا ببینن دقیقا چه اتفاقی داره میفته.

"شت..بازم بیونگچان داره مشکل میسازه" یکی از دخترها گفت

"فکر میکردم بخاطر دنبال کردن اون پسره از مدرسه انداختنش بیرون دوباره اینجا چه غلطی میکنه"

" چی؟ بیونگچان برگشته؟" یکی از دخترها گفت

ابروهای چان با شنیدن حرف های بچه ها بالا رفت و با تعجب گوش هاش رو تیز تر کرد.

"اینطور که به نظر میاد جدی جدی برگشته یکی از دخترها گفت

"اوه واو واقعا تعجب میکنم که بعد از دنبال کردن دوست پسر رئیس اون گنگ هنوز زنده ست" مینهو با خنده گفت

"میت، واقعا باورم نمیشه همچین کاری کرده..اونم نه دوست پسر هیچکس، دوست پسر مارککک!! مارک همون لیدر گنگ بود؟" چان هم قهقه سر داد

"اوه خدای من خونریزی داره میکنه" یکی از دخترها داد زد و با شنیدن صداش چان و مینهو به سمت جلوی معرکه دویدن تا یکی بدبخت هایی که گیر افتادن رو نجات بدن...

اما...

Daddy [ChanLix-SKZ]Where stories live. Discover now