53'

1.2K 305 61
                                    


"چه خبره؟" چان گفت و توجه اکیپ دوستاش رو به خودش جلب کرد.

"اوه؟ بوکی! چقدر کیوت شدی امروز" سونگمین لبخند زد.

"هییی!!! پس من چی" جونگین با عصبانیت نالید (#بچه‌نون_سابق_حسود)

"تو .. تو هم کیوت شدی" سونگمین با خجالت جواب داد.

"خوبه~" جونگین با خوشحالی گفت و سونگمین رو کشوند سمت خودش تا روی لپ‌هاش بوسه‌ی ریزی بنشونه.

"اه چندش" چانگبین بود.

"ها... چته پسر؟؟ جوری رفتار نکن انگار دو دیقه پیش با هیونجین توی توالت داشتین همو به فاک نمیدادین" جونگین چشم غره رفت.

"چی میزنی یانگ جونگین" چانگبین با فریاد از خودش دفاع کرد و بلند شد تا عملیات تدافعی‌ش رو با چند تا ضربه‌ی خیالی به هوا همراه کنه؛ اما هیونجین زودتر وارد عمل شد و پسر رو متوقف کرد.

"جیسونگ و مینهو کجان؟" سونگمین پرسید تا جو رو عوض کنه.

"همینجا!" کسی جواب سوالش رو داد.

همه به سمت منبع صدا برگشتن و... با یه مینهوی نیشخند به لب و جیسونگ ترسیده که پشت مینهو قایم شده بود رو به رو شدن؛ میتونید حدس بزنید چی شده دیگه، نه؟

"جیسونگ چشه؟" سونگمین پرسید.

"چیز‌ خاصی نیست. فقط یه کلاس درس کوچولو بین من و دوست پسرم!" مینهو بن نیشخند گفت و همه بعد فهمیدن ماجرا ترجیح سرهاشون رو به نشانه‌ی فهمیدن تکون بدن و سکوت کنن.

"بگذریم! بیاید بریم خوش بگذرونیم"

•••

"چـ..چانی~نه!" فیلیکس نالید و همزمان سعی کرد دست چان رو از روی روناش برداره.

"چرا نه، بیبی؟" چان با نیشخند پرسید.

"چون ما..آه تو.. توی جمعیم" با وجود تمام تلاشش، فیلیکس دوباره نالید.

"خب؟ که چی؟"چان پرسید و بی‌مقدمه به گردن پسر حمله کرد.

همون‌طور که چان با بوسه‌ها و گازهای شیرینش به گردن و ترقوه‌ی پسر حمله می‌کرد، فیلیکس هم بی‌اختیار اما آروم ناله می‌کرد.

چند دقیقه بعد چان بالاخره به جدایی رضایت داد و با یه فیلیکس پوت کرده، رو به رو شد که موهای بهم ریخته‌ش هر‌ جای صورت بانمکش دیده می‌شد و چشم‌هاش معصوم‌تر از همیشه به نظر میومد.

خدای من، انقدر منو...

"بیبی، خیلی دوست‌داشتنی‌ شدی.." چان گفت و لب‌هاش رو روی لب‌های لیکس نشوند.

خب اول یه بوسه‌ی ساده بود ولی بعد...هیچ چیز به به بوسه‌ی 'ساده' شباهت نداشت. چان زبونش رو وارد دهن پسر کرد و فیلیکس ناله‌های رضایت‌مند بلندی سر داد.

چان اما به بوسه‌ی 'ساده‌'شون رضایت نداد و یکی از پاهاش رو میون پای لیکس گذاشت؛ دقیقا روی جای خصوصی پسر!

فیلیکس یکی از دست‌هاش رو توی موهای چان برد و از دست‌ دیگه‌اش رو برای چنگ زدن به لباس مرد استفاده کرد.

"چانی~" با قطع شدن بوسه‌شون، لیکس نالید.

"بله؟" چان با خنده جواب داد.

"بیشتر ... لطفا" برای دوباره‌ نشستن لب‌های چان روی لب‌هاس تقلا کرد چون میدونید... خب چان زیادی عالی می‌بوسید.. شایدم فیلیکس زیادی عاشق بود!

"قشنگ‌تر ازم بخواه" چان دست‌هاش رو زیر چونه‌ی لیکس برد و پسر رو مجبور کرد تا توی چشم‌هاش زل بزنه!

"لـ.. لطفا ‌چانی~"

"بیشتر تلاش کن!" چان توی گوش فیلیکس زمزمه کرد

بعد از امتحان کردن چند تا راه دیگه برای دوباره به دست آوردن لب‌های چان، مرد انگار قصد نداشت دست از اذیت کردن پسر کوچولوی ملتمسش برداره.

در همین حین دست‌های چان بین پاهای لیکس حرکت می‌کرد و باعث بیشتر و بیشتر داغ زدن پسر کوچیک‌تر می‌شد.

"نـ..نه؟" فیلیکس این بار ناله‌ی عصبانی‌ای سر داد.

چان با شنیدن صدای یکم عصبانی لیکس، پسر رو بیشتر به خودش نزدیک کرد و پرسید "بیبی من عصبانیه؟"

فیلیکس جوابی نداد.

"ببخشید~ چانی عذر میخواد، لیکسی! از دست چانی عصبانی نباش!"

ها؟؟؟ لیکسی؟؟؟

"چی...چی صدام کردی؟"

"هیچی.." چان با فهمیدن گندی که زده به سرعت لب‌هاش رو لب‌های لیکس چسبوند و بوسه‌ی عمیقی رو از سر گرفت.

•••

"اون دو تا کجا رفتن؟" جیسونگ پرسید.

"رفتن واسه‌ آش خوری" جونگین با صراحت تمام جواب داد.

"صد در صد" جیسونگ جواب داد.

•••

اوکی چون پسرا میلیون سلر شدن! یوهو ㅠㅠㅠㅠ
استی، تبریککک 🥳

Daddy [ChanLix-SKZ]Where stories live. Discover now