18'

1.8K 389 40
                                    

" فیلیکس تن لش بیدار شو " چیونگ داد زد و فیلیکس آروم از تخت بیرون خزید
" روز اول مدرسه‌ـست یه چیز کیوت بپوش  " چیونگ گفت و به سمت کمد لباس های فیلیکس حرکت کرد و یه لباس کیوت براش انتخاب کرد .

•••

" چه ، این زیادی کیوته " فیلیکس نالید
" نهههههه ،خوبه خوبههه  " چیونگ لبخند زد .
خواهر بزرگتر فیلیکس خیلی توی لباس پوشیدن خوش سلیقه بود ، لباس های کیوت فیلیکس رو همیشه اون انتخاب ‌می‌کرد چون اون معنی واژه 'کیوت' بود .
چیونگ یه پیراهن آستین بلند سفید دکمه دار رو با سویی‌شرت بی آستین و همراه یک شلوارک مشکی ست کرد .
" فیلیکس پاهات خیلی خوشگلن " چیونگ پوت کرد .
" نهه چیونگ تو هم خوشگلی " فیلیکس با لبخند گفت
" آه پسرک شیرین زبون ،،، بیا بریم وگرنه دیر میکنیم "

•••

" چه ، الکی استرس دارم " فیلیکس گفت و بیشتر به خواهر چسبید . همه نگاه ها رو فیلیکس بود ، چون پسر خیلی کیوت بود ؛ حتی بعضی پسرا موقع رد شدن بهش چشمک زدن

" فیلیکیس ، چیل چیل !! از کی تا حالا انقد استرسی شدی ؟ بخاطر چانه ؟ " چیونگ بلند بلند خندید .
فیلیکس قرمز شد و گفت : " "

" ولی اون حتی نمیدونه اسمم فیلیکسه ، من نیک‌نیم دارم و همه جلوی اون منو بوکی صدا میکنن "

" بوکی ؟ هاهاها کیوته ؟" خندید " اوه اون جیسونگ نیست ؟ بقیه راهو خودت برو بای بای " چیونگ گفت و برادر کوچیکش رو به جیسونگ سپرد

"  فیلیکسسسس " جیسونگ داد زد و روی پسر کوچیکتر پرید

" خیلی کیوت شدی امروز ^^ باز چیونگ لباس تنت کرده ؟" جیسونگ پرسید و لیکس سر تکون داد .

" دیگه بریم کلاس "

" باشه ولی واسته اول کتابامو بگیرم "

•••

کلاسای اول به خوبی تموم شدن و فیلیکس هی به خطر نزدیک تر می‌شد

موقع ناهار

" بیا بریم کافه تریا بقیه رو پیدا کنیم ، چان نمیدونه بوکی این مدرسه میاد پس مشکلی نیست " سونگ گفت

" پیفففه ولی می‌دونه که من چه شکلیم " پوت کرد .

"هعی ولش کن مشکلی پیش نمیاد "

•••

" ووه اون کیوته کیه ؟ "

" خیلی کیوته "

" ولی اون فیلیکس نیست ؟ اون همیشه کیوت بود ولی حالا که بلوند کرده کیوت ترم شده "

" سینگله ؟ "

" بروووو تو صف داداش "

" برو بابا "

" از چی حرف میزنید " صدایی از حجم پچ پچ ها کم کرد

"اوه تو ... اون پسر رو دیدی ؟ اون خیلی کیوته " یکی از پسرا گفت

" هممم جالب شد ، نمیدونستم با ما تو یه مدرسه‌ـست " با نیشخند گفت " چشماتونو روش ببنیدین نکبتا "

"پوف خیلیم عالی ... حالا چان بهش چشم داره  "

" باید همون چیزی که به من گفتی رو بهش میگفتی « برو تو صف داداش» " پسر بغل دستیش رو در آورد

" دوددد ، چان هات ترین پسر مدرسه‌ست ! اون واقعا ددی متریاله .خودتم قبولش داری .  حالا کیوت ترین پسر مدرسه و هات ترین پسر مدرسه ، خوب به نظر میرسه " پسر گفت و قهقه زد

" جوون گرفتم چی میگی "

Daddy [ChanLix-SKZ]Where stories live. Discover now