Writer's Povاحساس سرگیجه داشت.
برای لحظه ای، دنیا توی چشم هاش تیره و تار شد و بعد دوباره واضح شد. مثل کسی که کنارش بمب زده باشن گوشاش زنگ می زدند و فقط تصویر ناواضح تهیونگ رو می دید که دهانش تکون می خورد و با اخم سوال هایی رو از ایوان می پرسید.پدرش.
پدرش!
جئون...
چرا اینکارو باهاش کرده بود؟
دستشو به لبه میز گرفت تا مطمئن بشه سرش گیج نمی ره و بالاخره زنگ زدن گوشاش متوقف شد.
تهیونگ سر تکون داد و رو به ایوان پرسید:- سیستم کنترل از راه دور چی؟
ایوان با تاسف شونه هاشو بالا انداخت:
- به درد نمی خوره. اون مرد تکنولوژی من رو با مال خودش عوض کرد. می دونم که یه کنترل از راه دور هست، ولی طرح و دستگاه واقعی دست ما نیستن.
تهیونگ وا رفته با رنگی پریده پرسید:
- یعنی... هیچ چاره ای نداریم؟
جونگ کوک در سکوت آروم لیوان شامپاین ایوان رو برداشت و درحالی که به دهانش نزدیک می کرد زمزمه کرد:
- همیشه آپشن کشتنش هست.
تهیونگ با تعجب به جونگ کوک نگاه کرد. چهره اش عجیب شده بود... چشم هاش تیره شده بود و انگار... انگار دیگه خودش نبود.
این واقعا جونگ کوک بود که داشت پیشنهاد کشتن جیمین رو می داد؟!
ایوان آروم گفت:- اینقدرا هم آسون نخواهد بود. اگه از من بپرسی، باید خرابکار رو پیدا کنیم و طرح تکنولوژی کنترل از راه دور رو ازش بگیریم.
جونگ کوک مشروب رو سر کشید و هومی گفت. تهیونگ آروم بازوشو لمس کرد و سرشو نزدیک گوشش برد:
- حالت خوبه؟
- خوبم.
جونگ کوک نرم گفت و لبخند کوچیکی زد.
- میرم کمی مشروب بگیرم.
در حالت عادی تهیونگ بهش می گفت الان موقعیت خوبی برای مست کردن نیست، ولی به نظر می رسید جونگ کوک الان واقعا بهش احتیاج داره پس چیزی نگفت و گذاشت کار خودش رو بکنه.
چند ساعت بعد در حالی که زیر بازوی جونگ کوک مست رو گرفته بود به سختی داشت به سمت اتاقشون می رفت.لعنت... بدنش هنوز خیلی اوکی نشده بود و حالا با این که جونگ کوک فقط بهش تکیه داده بود حس می کرد انرژیش داره تحلیل می ره.
با هر سختی که بود کارت ورودی اتاق رو از جیب جونگ کوک در آورد و بعد از باز کردن در، هردو وارد شدند.
تهیونگ کمی خم شد و از پشت با پاش در رو بست، بعد محکم تر کمر جونگ کوک رو گرفت و به سمت حمام رفت:- یا مسیح، جونگ کوک... فکر می کردم لاغر شدی.
زیرلب غر غر کرد و با رسیدن به وان، جونگ کوک نیمه هوشیار رو درونش رها کرد.
جونگ کوک توی وان سرامیکی اعتراض آمیز جا به جا شد و وقتی تهیونگ آب سرد رو باز کرد و سر دوش رو مستقیم روی سرش گرفت، صداش بلند شد:
YOU ARE READING
𝐂𝐫𝐚𝐳𝐲 𝐃𝐨𝐥𝐥 | KOOKV
Fanfiction[Completed] با اطمینان بدن تهیونگ رو محکم به خودش فشرد و عطر تنشو رو نفس کشید. نباید می ذاشت تهیونگ رازشو بفهمه و ترکش کنه. آره. این هرگز قرار نبود بفهمه. هرگز. 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒 : 𝐾𝑜𝑜𝑘𝑣, 𝐾𝑜𝑜𝑚𝑖𝑛 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒🤍, 𝑆𝑚𝑢𝑡+𝟏𝟖🚫...