به سختی گفت و در حالی که تصویر رو جلوی قاب نوری روی دیوار نگه داشته بود، کمی کنار رفت تا تهیونگ بتونه نگاه کنه.
تهیونگ با نگرانی به تصویر خیره شد و وقتی چشمش به چیزی که ایوان دیده بود خورد، توی شوک فرو رفت.- اوه خدا...
ایوان در حالی که لحنش می لرزید آروم گفت:
- دستش... از آرنج به پایین... تماماً فلزیه...
تهیونگ حس می کرد گلوش خشک شده و داره خفه می شه. آروم دستشو به زانوش گرفت و خم شد تا نیفته:
- تصادف... حتما اون موقع... اتفاق افتاده...
ایوان آروم سر تکون داد و درحالی که لباشو محکم به هم می فشرد به گردن جونگ کوک توی تصویر اشاره کرد:
- اینو می بینی؟ که قرمزه؟ فکر کنم اینم ردیاب باشه...
تهیونگ راست ایستاد تا به قسمتی که ایوان اشاره می کرد نگاه کنه و بعد زیرلب فحشی داد:
- این پشت گردنشه... نزدیک نخاعش... احتمالا واسه همین وقتی جیمین فعالش کرد بیهوش شد. گاد، هیچ راهی نیست که ما بتونیم اینو در بیاریم... به یه جراح نیاز داریم!
تهیونگ اینو گفت و با دو دست صورتشو پوشوند. خدایا. حالا باید چیکار می کرد؟
ایوان که چهره اش متفکر شده بود، خیلی ناگهانی گفت:- شاید لازم نباشه درش بیاریم.
تهیونگ آروم دستاشو از روی صورتش برداشت و با شک نگاهش کرد:
- منظورت چیه؟
- خب این ردیاب الکترونیکیه نه؟
تهیونگ که هنوز متوجه نمی شد آروم سر تکون داد که ایوان تصویر سی تی اسکن رو روی میز رها کرد و سریع به سمت کوله ای که با خودش آورده بود رفت.
لحظه ای بعد، با یه دستگاه مشکی نسبتا کوچیک برگشت و مقابل صورت تهیونگ گرفتش. تهیونگ با اخمی از سر گیجی نگاهش کرد:- این چ...
ایوان دکمه اش رو زد که دستگاه صدای کوچیکی ایجاد کرد و رگه های آبی رنگی از برق ایجاد کرد. تهیونگ چشماشو گشاد کرد:
- شوکر؟
ایوان با هیجان سر تکون داد:
- اگر روی ولت درست تنظیمش کنیم و دقیقا روی ردیاب بزنیمش... آسیبی به جونگ کوک نمی زنه ولی اون دستگاه رو خراب می کنه. ردیابی که توی گردن جونگ کوکه خیلی کوچیکه و این یعنی تحملش در برابر ولت زیاد پایینه... این راه حل تقریبا حتمیه.
تهیونگ با نگرانی پرسید:
- مطمئنی ایوان؟ این یه نقطه حساسه، شاید به نخاعش آسیب بزنه...
ایوان با اطمینان سر تکون داد:
- بهم اعتماد کن، اون قدر قوی نیست. تازه چاره دیگه ای نداریم که، داریم؟
![](https://img.wattpad.com/cover/270164094-288-k257154.jpg)
YOU ARE READING
𝐂𝐫𝐚𝐳𝐲 𝐃𝐨𝐥𝐥 | KOOKV
Fanfiction[Completed] با اطمینان بدن تهیونگ رو محکم به خودش فشرد و عطر تنشو رو نفس کشید. نباید می ذاشت تهیونگ رازشو بفهمه و ترکش کنه. آره. این هرگز قرار نبود بفهمه. هرگز. 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒 : 𝐾𝑜𝑜𝑘𝑣, 𝐾𝑜𝑜𝑚𝑖𝑛 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒🤍, 𝑆𝑚𝑢𝑡+𝟏𝟖🚫...