::::::::::
با استرس گوشه لبشو گزید:- من... وای من از پسش برنمیام آقای جئون! حتما خراب می کنم!
جونگ کوک کلاه هودی مشکی رو بیشتر روی سرش کشید و در حالی که بیرون ساختمان سپرده امانات ایستاده بود دستشو روی دیوار کنار سر تهیونگ گذاشت و کاملا روش خم شد تا هردو شون رو از دید دوربین گوشه خیابون مخفی کنه و با جدیت لب زد:
- فقط باید اون دکمه رو بزنی و پنج دقیقه سرشو گرم کنی اوکی؟ من بقیه شو حل می کنم.
تهیونگ که بخاطر نزدیکی جونگ کوک حس عجیبی پیدا کرده بود سرشو به سمت دیگه برگردوند و مضطرب سرشو بالا و پایین کرد:
- توروخدا زود باش!
جونگ کوک با اطمینان سر تکون داد و آرنج تهیونگ رو گرفت و درحالی که قامتشو تکون می داد اون رو هم چرخوند. لحظه ای بعد با فاصله چند ثانیه هردو وارد ساختمون سپرده شدن و درحالی که کلاه های هودیاشونو جلوی صورتشون کشیده بودند با سری زیر به سمت قسمت های مختلف رفتند.
جونگ کوک به سمت اتاق انتظار رفت و زیرچشمی نگاهشو به دوربین های گوشه سقف دوخت و منتظر موند تا چراغ های قرمزشون خاموش بشه.
تهیونگ از سمت دیگه خودشو به طبقه دوم رسوند و بی هوا در مشکی توی راهرو رو هل داد و وارد اتاق امنیتی شد. انتظار داشت مرد نگهبان اونجا باشه و سرش داد بکشه تا اون هم پلن "گم شدگی" که با جونگ کوک تمرین کرده بود رو اجرا کنه ولی وقتی اتاق خالی رو دید حس کرد بهشت بهش داده شده! اون نگهبان لعنتی وقت عالی رو برای رفتن به دستشویی یا هر کوفتی انتخاب کرده بود!
تهیونگ با عجله در رو پشت سرش بست و به سمت کامپیوتر ها حرکت کرد. چند حرکت موس و زدن چند تا دکمه کافی بود تا تمام صفحه های کوچیک روی سه مانیتور سیاه بشن و دوربین ها رسماً خاموش بشن.
حالا فقط باید به درگاه خدا و عیسی مسیح دعا می کرد تا نگهبان حالا حالا ها برنگرده.
جونگ کوک وقتی خاموش شدن دوربین ها رو دید، سریع از سر جاش بلند شد و به سمت پذیرش رفت:- سلام. جئون جونگ کوک هستم، نیاز دارم سریعاً صندوقم رو باز کنم.
صدای اعتراض افراد دیگه که جلو تر از اون توی صف بودند بلند شد ولی مردی که توی پذیرش کار می کرد و موقعیت اجتماعی و مالی جونگ کوک رو می دونست با احترام بلند شد و تعظیم کوتاهی کرد:
- حتما آقای جئون، بفرمایید از این طرف.
جونگ کوک با عجله مرد رو به اتاق پشتی که سالن بزرگی با دیوار های پوشیده از صندوقات بود دنبال کرد و با تحویل کلیدش، مرد مشغول باز کردن قفل صندوق شماره 1178 شد. وقتی صندوق رو بیرون کشید، جونگ کوک بدون حرف بگ سیاهی که توش بود رو برداشت و فرمی که روی میز بود رو امضا کرد تا نشون بده در چه ساعت و تاریخی صندوقش رو شخصاً خالی کرده.
ESTÁS LEYENDO
𝐂𝐫𝐚𝐳𝐲 𝐃𝐨𝐥𝐥 | KOOKV
Fanfic[Completed] با اطمینان بدن تهیونگ رو محکم به خودش فشرد و عطر تنشو رو نفس کشید. نباید می ذاشت تهیونگ رازشو بفهمه و ترکش کنه. آره. این هرگز قرار نبود بفهمه. هرگز. 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒 : 𝐾𝑜𝑜𝑘𝑣, 𝐾𝑜𝑜𝑚𝑖𝑛 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒🤍, 𝑆𝑚𝑢𝑡+𝟏𝟖🚫...