ووت فراموش نشه🤍
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••"ما همه ، هم خوب هم بد ، هم خیر هم شر هستیم و اگه شما هیچ نا پاکی و پلیدی در خودتان نمیبینید دلیلش آن است که خوب به خودتان نگاه نکرده اید!"
جمله ای که روز تولد 15 سالگیش روی دیوار یک کتابخونه نوشته شده بود رو به یاد اورد ، اون زمان جونگکوک فکر میکرد این جمله کاملا غلطه چون که تمام اتفاقاتی که آدم ها سرش اورده بودن بدون هیچ دلیلی بود ولی حالا که به گذشته نگاه میکرد میفهمید آنچنان بی تقصیر هم نبود با بی تفاوتی که نسبت به کارهای سونگ هو داشت باعث شده بود سونگ هو اون رو یه ادم احمق ببینه و فقط بهش ازار برسونه به یاد میورد که بخاطر مهربونی سونگ هو باهاش به راحتی از قتل پدرش گذشت یادش میومد که بخاطر قولی که تهیونگ بهش داده بود خیلی زود به فروش برادرش عادت کرده بود ولی چیزی که همیشه قلبش رو به درد میورد بیشتر از این چیزها بود اگر قرار بود یکی از اون خاطرات رو به یاد میورد باید تا صبح مست میکرد تا حداقل اشک نریزه و خودش رو ضعیف جلوه نده

YOU ARE READING
Heathens
Fanfiction𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧|𝐭𝐞𝐚𝐠𝐢 𝐀𝐔 #FULL جئون:میبینی چه شب ساکتیه؟ انگار هیچکس تو دنیا نیست یا شاید من تو دنیای هیچکس نیستم. 𝐒𝐓𝐀𝐑𝐓:7 𝐀𝐮𝐠 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤 - 𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭 - 𝐩𝐬𝐲𝐜𝐡𝐨𝐥𝐨𝐠𝐢𝐜 - 𝐬𝐦𝐮𝐭 Kookmin #1 Jikook #4 Baby b...