Part 14 🥞

1.1K 175 15
                                    

ووت و نظر یادتون نره لاولیا🤍✨
    
                     ••••••••••••••••••••••

جیمین بدون هیچ احساسی به سقف زل زده بود و نمیدونست چرا تو این شرایط سقف آینه کاری شده ی اتاق جونگ کوک براش جذاب شده بود
تصمیمشو گرفته بود میخواست پیش جونگ کوک بمونه یه زندگی جدید میخواست
دوست داشت پیش کسی زندگی کنه که به جای کبودی کتک های پدرش جای بوسه های جونگ کوک روی گردنش باشه!
دوست داشت بخنده و ارزش زندگی رو درک کنه ولی تمام چیزهایی که میخواست توی این سال ها ازش گرفته بودن اشک ریختن بابت زندگی از دست رفتش شده بود روتین روز های احمقانه اش
-به چی فکر میکنی؟
جیمین با صدای جونگ کوک رو تخت نیم خیز شد و نگاهش رو به مرد بزرگتر داد اونقدر تحت تاثیر افکارش بود که حتی متوجه ورود جونگ کوک نشده بود
جونگ کوک با کت مشکی و پیراهن مشکی وارد اتاق شده بود و در حالی که کراواتش رو شل میکرد روی مبل نشست با درموندگی آهی کشید و نگاهی به جیمین انداخت اونقدر پسر کوچیک تر تو فکر فرو رفته بود که متوجه محیط اطرافش نبود و همین باعث کنجکاوی جونگ کوک میشد
+به آینده ای که در انتظاره مونه!
جیمین با صدای جونگ کوک رو تخت نیم خیز شد و نگاهش رو به مرد بزرگتر داد اونقدر تحت تاثیر افکارش بود که حتی متوجه ورود جونگ کوک نشده بود
جونگ کوک با کت مشکی و پیراهن مشکی وارد اتاق شده بود و در حالی که کراواتش رو شل میکرد روی مبل نشست با درموندگی آهی کشید و نگاهی به جیمین انداخت اونقدر پسر کوچیک تر تو فکر فرو رفته بود که متوجه محیط اطرافش نبود و همین باعث کنجکاوی جونگ کوک میشد
+به آینده ای که در انتظاره مونه!
با سادگی و مظلومیت جواب جونگ کوک رو داد مرد بزرگتر لبخند کوچیکی از جمع بستن جمله جیمین زد و با اینکه خسته بود سعی کرد خودش رو به جیمین روی تخت برسونه
جیمین مثل فرشته ها وسط تخت مشکی رنگ نشسته بود ، و به جز پیراهن سفید رنگی که چند دکمه اولش باز بودن دیگه هیچ چیزی به تن نداشت و این جونگ کوک رو بیشتر برای لمس اون الهه ی زیبایی حریص میکرد
کنار جیمین روی تخت نشست و دستش رو آروم روی گونه ی جیمین کشید انگار که الماس سلطنتی رو داره نوازش میکنه مراقب بود که آسیبی بهش نرسونه
جیمین هم با احساس دست جونگ کوک صورتش رو برای لمس بیشتر به انگشت های جونگ کوک فشرد ، جیمین هیچ وقت تشنه توجه فردی نبود ولی حاضر بود تمام چیزهای با ارزشی رو که داره  رو برای به دست اوردن توجه جونگ کوک بده!
جونگ کوک اروم موهای جیمین رو پشت گوشش برد و فاصله بینشون رو از بین برد بوسه ای روی گونه جیمین گذاشت و باعث لبخند کمرنگ و دلنشینی روی لب های پسر کوچیک تر شد
کراوات شل شده اش رو کامل در اورد و روی زمین انداخت چند دکمه پیراهنش رو باز کرد تا گرمایی که به خاطر اون الهه زیبایی بهش حجوم اورده بودن رو بتونه برای خودش قابل تحمل تر کنه
-میتونم لمست کنم؟
جیمین با شنیدن صدای بم جونگ کوک نگاهش رو از بدن ورزیده مرد گرفت و به چشم هاش داد جونگ کوک حتی توی تخت هم یک فرد قابل احترام بود و این موضوع باعث میشد که جیمین از اینکه با اون مرد زندگی میکنه احساس افتخار کنه!
+البته که میتونی لعنتی!
جیمین با نقی تقریبا آروم ولی کش داری گفت که باعث خنده ی جونگ کوک شد ، پسر کوچیک تر آروم خودش رو روی پاهای جونگ کوک کشید طوری که نفس های همدیگر رو روی پوستشون احساس میکردن
جیمین با گرفتن یقه ی پیراهن جونگ کوک ، مرد رو نزدیک خودش اورد که باعث شد جونگ کوک برای حفظ تعادل جیمین کمر باریک پسر رو گرفت
جیمین بخاطر ناشی بودنش در بوسه سعی کرد یک بوسه آروم روی لب های جونگ کوک بکاره تا مرد بتونه کنترل بوسه رو به دست بگیره
جونگ کوک بوسه ی عمیقی رو شروع کرد که جیمین سعی میکرد باهاش همراهی کنه
هیچکدومشون عجله ای برای تموم شدن بوسه نداشتن و سعی میکرد همدیگر رو با لمس هاشون کشف کنن
جونگ کوک در حین بوسه آروم لباس پسرش رو در  اورد و دست هاش رو آروم روی بدن بی نقص و ورزیده پسر کشید کمر جیمین رو گرفت و پوزیشن رو عوض کرد و پسر رو روی تخت گذاشت و طوری که وزنش روی جیمین نیفته از لب های جیمین کام میگرفت
جیمین بدون اراده دست هاش رو سمت دکمه های پیراهن جونگ کوک برد و دونه به دونه بازشون کرد تا بتونه بدن عضله ای جونگ کوک رو ببینه
با کنار رفتن پیراهن اضافه جونگ کوک از روی بدنش جیمین حیرت زده  بوسه رو قطع کرد و به
بدن جونگ کوک خیره شد پوست براق و عضله های شکمش ترکیب فوق العاده ای رو برای جیمین ساخته بود که باعث میشد به وجد بیاد

HeathensTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang