6

154 54 16
                                    

وقتی از خواب بیدار شدم بازوهای وویونگ هنوز دور کمرم بودن ولی لباس تنش نبود،احتمالا  توی طول شب درش آورده بود.
اون هنوز خواب بود و سرش روی سرم بود،با انگشتم تتوهاشو نوازش کردم و باعث شدم یکم تکون بخوره.
با یه صدای خش دار گفت:
_سان؟؟
فاک،این واقعا هات بود.
+صبح بخیر وو،میدونی ساعت چنده؟
دستش رو از روم رد کرد تا گوشیشو برداره:
_۲ بعدازظهر
+باید دوش بگیرم، چند ساعت دیگه باید برم سرکار.
تلاش کردم از روی تخت بلند شم ولی  وویونگ کمرمو گرفته بود،سعی کردم از خودم جداش کنم ولی ولم نمیکرد؛به شوخی گفت:
_فقط اگر منم باهات بیام!
و من واقعا داشتم به این فکر می کردم که دیگه شوخی نمیکنه،با نیشخندی گفتم:
+کی گفته نمیتونی؟همین الانشم تقریبا لختی.
وویونگ جوری بهم زل زده بود که انگار انتظار همچین جوابی رو ازم نداشت.
+وقتی زل زدنت تموم شد بیا بهم ملحق شو!
قبل از این که برم توی حموم لباسامو در آوردم،داشتم پیش خودم به واکنشش میخندیدم.

_داری به چی میخندی پسر؟
وویونگ اومد پیشم،این یکم عجیب بود که ما بدون لباس رو به روی وایساده بودیم.
اون زد زیر خنده و باعث شد منم خندم بگیره:
+چی انقد خنده داره؟
من واقعا فقط بخاطر اون خندیدم.
_نمیدونم،میشه روی موهات شامپو بزنم؟
نگاه وویونگ جوری بود که اصلا نمیشد بهش اعتماد کرد،بدون موافقتم بطری شامپو رو برداشت و روی سرم ریخت.
اون پوست سرمو ماساژ میداد و این واقعا خوب بود تا زمانی که شروع کرد به حالت دادن موهام به فرم یه شاخ ،بهش تذکر دادم:
+جانگ!!
_خفه شو ، قراره یه تک شاخ خوشگل بشی.
+دفعه بعدی خودم تنها دوش میگیرم .

من آه کشیدم ولی وویونگ فقط خندید،اون بعضی مواقع واقعا یه بچه ست ولی من اکثرا اهمیتی نمیدم.
اون با پیرسینگای روی لبش،سپتام و تتوهاش حقیقتا ترسناک بود، یعنی اگر بخواد واقعا میتونه جدی و ترسناک باشه ولی بیشتر وقتا اینطوری نیست،فقط اغلبا درست درکش نمیکنن.

_سان داری به چی فکر میکنی؟
وقتی درحال فکر کردن بودم اون برای خودشم شاخ درست کرده بود؛سر دوش و گرفتم تا موهامو بشورم‌:
+سرتو بیار پایین تا بتونم موهاتو بشورم.
اون هم کاری که گفتم و انجام داد،مطمئن شدم که موهاش کاملا تمیز شده باشه.

_این یعنی میتونم برای اینکه موهامو واسم شستی ددی صدات کنم؟
خیلی واضح بود که داره شوخی میکنه ولی من تصمیم گرفتم یکم خوش بگذرونم،مستقیم توی چشماش نگاه کردم:
+اون کسی که بین ما ددیه تو نیستی؟
اون شروع کرد به سرفه کردن و منم بهش می خندیدم.
_فک کنم برای الان کارم تو حموم تموم شده.
نزدیک ترین حوله رو برداشت و سریع رفت بیرون،بلخره به آرامشم رسیدم.

با یه حوله دور کمرم رفتم توی اتاق.
معمولا برای کار یه شلوار سیاه با  تیشرت سفید میپوشیدم، یسری لباس که مناسب اونجا بودن.
تقریبا یک ساعت تا زمان رفتن وقت داشتم ،
کنار وویونگ روی مبل نشستم،اون داشت با اسپیکراش آهنگ "من عجیبم" از گروه گوست تَون رو با صدای بلند پخش می کرد.
دراز کشیدم و سرمو گذاشتم روی پاش،موهام هنوز یکم خیس بود ولی به نظر نمیومد که براش مهم باشه،پرسید:
_چقد مونده تا بری؟
+۴۰ دقیقه.
توی جواب سرشو تکون داد.

•••
۱//کاش نویسنده اینجا این قسمت و تموم نمیکرد:))))
۲//این پیرسینگاییه که وویونگ رو لبش داره:)
بهش میگن snake bites.

•••۱//کاش نویسنده اینجا این قسمت و تموم نمیکرد:))))۲//این پیرسینگاییه که وویونگ رو لبش داره:)بهش میگن snake bites

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

now die in peace ♡

BORED'woosan,perWhere stories live. Discover now