وویونگ موفق شد روتختی رو عوض کنه و الان تخت
بوی کمد و سیگار می داد.
کنار هم دراز کشیده بودیم ،اون فقط شورت تنش بود و من هم تی شرت وویونگ رو پوشیده بودم با یه شورت؛پرسیدم:
+ما الان واقعا سکس داشتیم؟؟
_آره،درک میکنم اگر بخوای ازینجا بری وجای دیگه ای زندگی کنی.
وویونگ نگران بود که از دستم بده و این ترس توی صداش مشخص بود.
+خفه شو و بغلم کن میخوام بخوابم.
اون با احتیاط دستشو دور کمرم گذاشت.با صدای پیام های جونگهو که میپرسید میخوام برم خونه اش یا نه از خواب بیدار شدم چون به سئول نقل مکان کرده بود،من هم یکم خسته بودم برای همین فقط گفتم آره.
وویونگ زمزمه کرد:
_صبح بخیر.
+همم
_ مطمئنی که عصبانی نیستی؟
برگشتم و کوتاه لباشو بوسیدم:
+نه،عصبانی نیستم.
قبل این که فرصت گفتن چیزی رو پیدا کنه گوشیم با آهنگ action از DPR Live زنگ خورد.I think I'm in love with
The way your nail glitter
The way your hair fall
The way you constantly
Bite on that coffee straw대체 브랜드가 뭘까 저 skinny jean
H&M? Saint Laurent? 뭐 아무튼
The way you flip through
That magazine
And the way you make that coffee
Look sweet as hell
근데 아메리카노가 그렇게 맛있나?یجورایی میدونستم جونگهو پشت خطه:
_موشی موشی!
×خفه شو تو ژاپنی نیستی.
ولی در هر صورت خندید،جونگهو ادامه داد:
×پس امروز میای اینجا؟
_رفیق من که بهت گفتم آره،فقط آدرست رو برام بفرست.
×باشه، میبینمت خدافظ.
وویونگ داشت با دقت به مکالممون گوش می داد :
_اون کی بود؟
+پسر عموی دوست داشتیم!
از چیزی که گفتم اصلا منظوری نداشتم،ادامه دادم:
+میپرسید که میخوام برم پیشش یا نه،
وویونگ با سر حرفم رو تایید کرد.
+تو هم میخوای بیای؟
اون سرش رو به نشونه منفی تکون داد:
_من خیلی خسته ام.از روی تختش بلند شدم و یه شلوار جین مشکی و هودیِ Sleeping With Sirensوویونگ رو پوشیدم؛اون یهو گفت:
_این خیلی خنده داره که ما انقدر دوست های خوبی هستیم درصورتی که سلیقه موسیقیمون خیلی باهم فرق داره.
+کاری از دستم بر نمیاد که تو یه ایموی لعنتی ای!
_توی عوضیِ کوچولو!
وویونگ تقریبا با سرعت نور از جاش بلند شد و منو گرفت و پرت کرد روی تخت که بیاد روی من،تلاش کردم هلش بدم اون طرف:
+تو نیمه لختی از روم برو کنار .
_ما همین دیروز باهم سکس داشتیم .
+اون مال دیروز بود.
_ما همیشه میتونیم دوباره انجامش بدیم .
+چطوره که نه؟
_بوسیدن چطور؟
+نه
سعی کردم دوباره هلش بدم:
+من باید برم.
وویونگ از روی من بلند شد و بلاخره موفق شد یه تیشرت بپوشه و این فرصت رو بهم داد که بتونم از لباسش بگیرمش و ببوسمش.
اون خیلی گیج به نظر میومد وقتی رفتم و توی راه بهش دست تکون دادم.جونگهو آدرس رو بهم فرستاده بود و خوشبختانه اونقدر هم دور نبود،میتونستم از حمل و نقل عمومی استفاده کنم یا راه برم.خب راه میرم!
وقتی بلاخره رسیدم اونجا در اپارتمان رو زدم،در کمال تعجب خونه ی بزرگی بود ؛جونگهو در رو باز کرد و با یه بغل بهم حمله کرد:
×هم اتاقیم الان نیست ولی وقتی بیاد میفهمی.
سرم رو تکون دادم،جونگهو منو کشید توی اتاقش.
کلاه هودی رو از سرم برداشت و گردنم مشخص شد،سرش رو برام تکون داد.
وقتی به گردنم اشاره میکرد گفت:
×وقتی هودیتو اونطوری پوشیدی فکر نمیکردم دلیلش این باشه
ادامه داد:
×بهت نگفتم کار احمقانهای نکنی؟با اون کبودی بزرگ روی گردنت میتونم ببینم که دقیقا همون کار رو کردی.
+بهت گفتم که انجامش میدم.
قرار بود شبیه یه شوخی به نظر بیاد ولی اصلا اینطوری نشد؛خودم رو انداختم روی تختش،خسته بودم و بدنم هنوز درد میکرد.
جونگهو پرسید:
×یکم کنجکاوم که کی اینکارو باهات کرده؟
+وویونگ.
دهن جونگهو از تعجب باز موند
×نه،صبر کن،تو..تو داری جدی میگی؟قبل از اینکه بتونم چیزی بگم در اتاق جونگهو باز شد:
~جونگه-وایسا،اون دوست پسرته؟
×یادبگیر در بزنی احمق و اینکه نه اون پسر عمومه.
اون پایین و نگاه کرد و زیرلب عذرخواهی کرد.
بلند شدم و دستم رو گذاشتم روی شونش:
+اشکالی نداره،من سان ام و تو..؟
صورت اون پسر درخشید:
~من هونگ جونگم،از آشنایی باهات خوشوقتم.
اون لبخند زد و منم بهش لبخند زدم.
×سان این هم اتاقیمه.
جونگهو با غیر مشتاقانه ترین حالت توضیح داد.
×جونگ؟چرا اومدی این تو؟
~خب من دوست دخترم رو آوردم و میخواستم که شماها ببینینش،مخصوصا جونگهو ولی ازونجایی که سان اینجاست اونم همینطور.
آخرش ما به نشیمن رفتیم،جایی که یه دختر زیبا با موهای قهوه ای تیره نشسته بود،اون بهمون دست تکون داد:
-سلام من لیا ام.
اون کره ای صحبت می کرد ولی یکم لهجه ی خارجی داشت،جونگهو پرسید:
×خب لیا ،بهم بگو اهل کجایی؟
-اوه،من آلمانی ام ،چند سال پیش با خانوادم به اینجا اومدیم.
دوست دختر هونگ جونگ آدم خوبی بود،من اونقدر نمیشناختمش ولی خوشحالم اون دختر رو ملاقات کرده بود.
چهارتاییمون تصمیم گرفتیم که یه فیلم ببینیم ولی در آخر شیش نفر شدیم،من وویونگ رو ،با اینکه از اولش مخالفت می کرد، دعوت کردم و اون هم خواهرش نایونگ رو آورد که در واقع توی آپارتمان ما با هم اتاقیش کیم تیون زندگی میکرد تا جونگهو تنها نباشه.
تماشا کردن نایونگ و جونگهو در حال بغل کردن همدیگه خیلی کیوت بود.
•••
*moshi moshi همون الو به ژاپنیه
خب فاک سلام:)
میدونم یه عالمه ست ک نبودم ولی تو این مدت اتفاقات خیلی فاکی برام افتاد و حتی الانم تو شرایط فاکی ایم ولی گفتم یکم خودم رو مشغول کنم:)))))
ببخشید:(♡

BINABASA MO ANG
BORED'woosan,per
Fanfiction"I'm home alone, you're God knows where I hope you don't think that shit's fair " Bored by Billie Eilish - نویسنده اصلی داستان flxws- و من فقط ترجمش کردم. The Original Story Credit: @-flxws