part2

942 82 3
                                    

کاملا هنگ بودم سرمو خاروندم و گفتم-ولی... ولی این چطور امکان داره . تو همونی بودی که صبح توی جنگل تعقیبم میکردی؟به دیوار تکیه داد و دست به سینه شد و گفت×اره من بودم .اخمی کردم-برای چی دنبالم میکردی؟لبخندی زد و گفت ×گفتم که بزودی میفهمی بعد دستشو جلوم گرفت و گفت ×من جونگ کوکم . حالا چی باهام میای؟یکمی فکر کردم -ولی خونوادم چی ؟نفسشو بیرون داد وگفت×نگران نباش ما مراقبشونیمبا تعجب گفتم-ما؟!خنده ای کرد و دستشو برد پشت سرش ×اره ما . نگران چیزی نباش بیا بریم -باشه ولی...تا اینو گفتم چشمام سیاهی رفت...چشمامو باز کردم خودمو توی یه جنگل دیدم یه لباس مشکی بلند عین لباسای هری پاتر تنم بود . از جام پاشدم که نگاهی به اطرافم بندازم دستمو زدم به یه درخت و بهش تکیه دادم و خوب اطرافو دید زد و یه قلعه ی خیلی بزرگ مشکی رنگو روبروم دیدم یه دریاچه جلوش بود . به بالای سرم نگاه کردم ماه کامل بود . حسابی گیج شده بودم و شروع کردم به راه رفتن که ناگهان صدای زوزه ی گرگی رو شنیدم . یه نفر کنار گوشم گفت ×جین فرار کن! تمام تنم میلرزید شروع کردم به دویدن سمت قلعه . تو دلم خدا خدا میکردم که فقط زنده بمونم و اتفاقی برام نیوفته
همینجور داشتم میدویدم که یکی از پشت شنلمو کشید و دستشو گذاشت روی دهنم . نفسم بند اومده بود و چشمام از تعجب گرد شده بود . گفت
-شششش ... منم جونگکوک لطفا سرو صدا نکن.دستشو آروم از روی دهنم برداشت نفسی گرفتم و برگشتم سمتش.×اینجا دیگه کدوم گوریه؟ منو کجا اوردی.شنلشو از روی سرش برداشت و روبهم کرد-این قلعه که میبینی قلعه ی خون آشامای سلطنتیه و تو نباید بری اونجا اگه گیر یکی از اونا بیوفتی یه لقمه ی چپت میکنه .از ترس خشکم زده بود با صدای ضعیفی گفتم ×پس باید کجا برم؟ باید چیکار کنم ؟دستشو زد زیر چونش و گفت-من که بهت گفتم ازت مواظبت میکنم پس بهتره با من بیای خونم.با تعجب گفتم×خونه ی تو؟خیلی جدی گفت: اره مگه چیه؟×آه هیچی حالا چجوری بریم؟-نگران نباش . فقط وایسا و تماشا کن .اولش فکر کردم دارم خواب میبینم ولی دیدم جونگکوک داره تغییر شکل میده و بزرگ و بزرگ تر میشه و تبدیل به یک گرگینه شد.خشکم زده بود و با ناباوری بهش زل زده بودم که بهم اشاره کرد سوارش شم .با ترس و لرز رفتم سمتش و اونم خوابید روی زمین که من بتونم سوارش شم . نشستم پشتش و شروع کرد به دویدن . خیلی سریع میدوید منم محکم دستامو دور گردنش حلقه کردم و سرمو توی موهاش فرو بردم. هوا خیلی سرد بود و ماهم با سرعت مسیرو طی میکردیم . خیلی زود رسیدیم به یه خونه نزدیک به کوه . از پشت جونگکوک اومدم پایین و اونم کم کم تبدیل به انسان شد . دستشو گذاشت رو شونم -خب جین به خونه من خوش اومدی . اینجارو خونه ی خودت بدون ما قرار به اهداف زیادی با کمک همدیگه برسیم.سرمو خاروندم و گفتم×چه اهدافی؟لبخندی زد و گفت -بیا بریم تو همه چیو برات میگم .خونش از بیرون یه کلبه ی چوبی خوشگل بود که چند تا پله پایین ورودی داشت .وقتی وارد خونه شدیم دهنم از تعجب باز موند از هیجان داد زدم ×وااای چه خونه ی خوشگلی!جونگکوک لبخندی زد خونش شومینه داشت و بالای شومینش چندتا قاب عکس بود . یه دست مبل راحتی اونجا جلوی تلویزیون بود و به دیوار  ویولن و گیتار آویزون کرده بود .برگشتم سمتش ×پس تو هم به موسیقی علاقه داری ‌شنلشو دراورد و آویزون کرد به جالباسی گوشه حال و اومد نشست رو کاناپه و به من گفت بشیننشستم و شروع کرد به تعریف کردن از خاطراتش که چقدر به موسیقی علاقه داشته . بعد رو به من کرد و گفت-تو هم به موسیقی و هنر علاقه داری خب اینم اولین تفاهممون .بعد با لبخند بهم نگاه کرد و منم لبخندی زدم و گفتم×فکر کنم بتونیم دوستای خوبی برای هم باشیم . راستی جونگکوک تو چند سالته؟خنده ای کرد و گفت -از لحاظ ظاهری ۵ سال از تو کوچیکترم و ۲۳ سالمه ولی از لحاظ روحی ۱۲۳ سالمه.از تعجب چشمام گرد شده بود و گفتم ×واقعا ۱۲۳ سالته؟! و یه سوت کشیدم.خنده ای کرد و به اتاقایی که طبقه ی بالا بودن اشاره کرد .-خب جین یکی از اتاقارو در اختیار تو میذارم لطفا راحت باش. و برو بخواب فردا کلی کار داریم که باید انجام بدیم . باید به یه مهمونی بریم .با تعجب برگشتم سمتش×مهمونی؟!
آره مهمونی خون آشاما و گرگینه ها و بقیه موجودات ماورائی.×ولی من که نمی تونم بیام . تو کتابا و فیلما دیدم که میگن اونا بوی آدمارو از دورترین نقطه هم حس میکنن اونوقت چطوری برم بین اونا .جونگکوک با صدای بلند خندید و اومد زد رو شونم و گفت-نگران نباش . کسی بوی تورو نمیفهمه.یه گردنبند از گردنش دراورد و گفت-بیا اینو بنداز گردنت . این ازت محافظت میکنه نمیذاره هیچ موجود ماورائی مخصوصا خون آشاما به تو آسیبی بزنن.همینطور که داشت از پله ها می رفت بالا گفت-اوه راستی ! به دنیای ما خوش اومدی کیم سوکجین!

نقاشی جادویی (تهجین، جینوی)(Full) 🟣تمام قسمت ها آپ شد🟣Where stories live. Discover now