Part19

11.8K 1.6K 356
                                    

من تهدید به مرگ هم شدم😂

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

من تهدید به مرگ هم شدم😂

__________________________________

-الان وقت چرت و پرت گفتن نیست جونگ کوک... برگرد تو ماشین

تهیونگ گفت اما با شنیدن صدای یونگی پوف کلافه‌ای کشید:

-این عملیتاتت به زمان وابستست رئیس کیم! دو دقیقه از زمانت بگا رفت. زود باش به کارت ادامه بده!

-لعنت بهت... هر جا که باشی دردسر درست میکنی

با سرعت سمت پله ها رفتن و جونگ کوک مثل یه بچه اردک پشت سرشون راه افتاده بود

همون لحظه تهیونگ چیزی به ذهنش رسید که حرفای امگارو تایید میکردن...

-هی هیونجین...

__چیشده؟

تهیونگ همونطور که پوزخند میزد لب زد:

-یادته پدرم گفت جونگ کوک پسرِ دشمنشه؟

__خب اره ولی... فاک پسر!!!

هیونجین با هیجان گفت و تهیونگ از خوشی زد زیر خنده

_کسی که پدرت خایه نمیکرد باهاش در بیوفته پدر جونگ کوک بود! و حدس بزنید چی!!! ما الان توی خونه‌ی دشمن خطرناک پدرتیم و داریم کاری رو انجام میدیم که پدرت خایشو نداشت. واااووو!

تهیونگ سرشو تکون داد و هوسوک غر زد:

×بسه دیگه... احتیاط کنید نباید انقدر حرف بزنیم

هیونجین قصد داشت جواب هایبرید رو بده که تهیونگ حرفش رو تایید کرد:

-حق با اونه... زود باشید. همین الانشم سه دقیقه از وقتمونو از دست دادیم

*****

یونگی پشت لپتاپش نشسته بود و با دقت همه چیز رو زیر نظر داشت

تنهایی انجام دادن همه اونکار ها کمی سخت بود اما خب... یونگی هر کسی نبود!

بالاخره بعد از یک دقیقه چک کردن همه چیز، فیلم های دوربین هارو کنار هم فرار داد تا تسلطش بیشتر بشه

ساعت از 3 نیمه شب گذشته بود و یونگی با کافئین خودش رو بیدار نگهداشته بود وگرنه تا الان باید روی تخت نازنیش چرت میزد

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now