__________________________
تهیونگ نفس عمیقی کشید و سعی کرد استرسی که چند لحظه پیش بهش وارد شده بود رو از بین ببره
اون جئون پیر احمق کمی زرنگی کرده بود و قصد داشت چندتا جاسوس وارد عمارتش بکنه
و تهیونگ لحظه های اخر متوجه این موضوع شد
اگه دیر تر دست بکار میشد تمام نقشه هاش خراب میشد و اون پیرمرد متوجه حضور پسرش توی عمارت تهیونگ میشد!
در اتاقش رو باز کرد و خواست پالتوش رو از تنش خارج کنه که با دیدن جونگ کوک که کنار در ایستاده بود به معنی واقعی سوپرایز شد
-اوه... جونگ کوک؟!
میشه گفت جونگ کوک رو بیشتر سوالی پرسید... چون... فاک! اون پسر با اون لباسا هیچ شباهتی به اون امگای هورنی و البته خجالتی نداشت
گوش های گربه ای و... فاک! بات پلاگ؟
جونگ کوک مقابل تهیونگ زانو زد و با چشمای کیوتش به الفا نگاه کرد
+من خودمو برات آماده کردم مستر...
تهیونگ پالتوش رو کاملا از تنش خارج کرد و اونو روی دستش انداخت...
-هر روز داری کینکی تر میشی بیبی...
آلفا روی زانوهاش خم شد و با پوزخند به امگا خیره شد
+دوسش داری آلفا؟
-وقتی میتونم بگم دوسش دارم که ببینم چطور میتونی با اینا راضیم کنی...
جونگ کوک پالتوی آلفا رو از دستش گرفت و گوشه ای انداختش
با دستاش به سینهی آلفا فشار اورد و وادارش کرد تا روی زمین بشینه
تهیونگ کمی خودش رو حرکت داد و به دیوار تکیه زد
جونگ کوک همونطور که کمربند آلفا رو باز میکرد به چشماش خیره شده بود
تهیونگ با حس هوای سردی که به عضوش برخورد کرد هیسی کشید و به انگشت های امگا که با شیطنت روی عضوش حرکت میکردن نگاه میکرد
نباید از حقیقت فرار میکرد... اون امگا شاید زود باور و احمق بود اما توی سکس برای تهیونگ زیادی خوب بود
YOU ARE READING
My Horny Omega [Vkook]
Romance[Completed] چی میشه اگه یه شب که جونگکوک توی راهِ خونشه، به یه آلفای زخمی بر بخوره و ببردش خونهاش تا بهش کمک کنه؟ و چی میشه اگه اون آلفای زخمی، دقیقا تایپ کوک باشه و اون امگا کوچولو با دیدن اون آلفا، بره توی هیت؟ ...