روی تختش نشست و پالتوی بلندش رو به گوشهای پرت کرد...شب قبل، توی ماشینش بود و تا صبح مست کرده بود
وقتی از خواب بیدار شد سمت خونه حرکت کرد تا با دوش گرفتن، بوی گند الکل رو از روی خودش برداره اما حالا که رسیده بود خونه حتی حوصله نداشت لباساش رو در بیاره...
با ورود ناگهانی هیونجین، سرش رو سمت در چرخوند و به چهره متعجب هیونجین نگاه کرد
__هی... چیشده؟ مستی؟
-نه...
__پدرت زنگ زده بود... گفت بهت خبر بدم که امشب برای شام بری خونش...
تهیونگ سرش رو به معنی باشه تکون داد و روی تختش دراز کشید
__من فعلا میرم... یادت نره زودتر خودتو برسونی... چندبار تاکید کرد که حتما بری پیشش!
*****
__قیافش یجوری بود... فکر میکنم ملاقاتشون خوب پیش نرفت!
÷گفته بودم پیشنهادت مزخرفه!
یونگی در جواب هیونجین گفت و سمت اتاقش حرکت کرد
__هی یونگی شی... شنیدم وضع رابطه تو هم زیاد تعریفی نداره!
یونگی برگشت و نگاه ترسناکش رو به هیونجین انداخت
÷سرت تو کون خودت باشه!
__انقدر سگ اخلاق نباش یونگی شی...
****
چند لحظهای صبر کرد و بالاخره در ویلا باز شد و جونگین توی چهارجوب در ظاهر شد
__خوش اومدی مستر کیم... بیا تو
تهیونگ وارد خونه شد و بعد از نگاه کوتاهی به محیط خونه، روی یکی از مبل ها نشست
از اومدنش چند دقیقه هم نگذشته بود که دوباره در باز شد و باعث شد نگاه تهیونگ سمت در کشیده بشه
با دیدن جونگ کوک، نگاهش رو گرفت و به رو به رو داد
این دقیقا چه مسخره بازیی بود؟
ولی انگار اون امگا هم از دیدن تهیونگ تعجب کرده بود...
تهیونگ سعی کرد بی تفاوت باشه اما با شنیدن صدای کریس نتونست خونسرد باشه. چشماش رو با حرص بست و نفس عمیقی کشید
کریس رو به روی تهیونگ روی کاناپهای که دو نفره بود نشست و بعد از اون جونگ کوک به سرعت کنارش قرار گرفت
تهیونگ پوزخند بلند و واضحی زد و باعث شد همه متوجه اون آلفا بشن
نگاه پر تمسخرش رو بالا اورد و به اون آلفا و امگا نگاه کرد
کریس بی اهمیت به همه چیز و با چهرهای بی حس توی جاش نشسته بود و جونگ کوک هم انگار سعی در دزدیدن نگاهش داشت و سعی میکرد خودش رو بزنه به اون راه...
YOU ARE READING
My Horny Omega [Vkook]
Romance[Completed] چی میشه اگه یه شب که جونگکوک توی راهِ خونشه، به یه آلفای زخمی بر بخوره و ببردش خونهاش تا بهش کمک کنه؟ و چی میشه اگه اون آلفای زخمی، دقیقا تایپ کوک باشه و اون امگا کوچولو با دیدن اون آلفا، بره توی هیت؟ ...