بعضی وقتا ارزو میکنم که ای کاش یه آدم معمولی بودم، که میتونستم طوری که خودم دوست دارم زندگی کنم. با هر کی میخواستم بودم و هیچکس هم شبانه روز حواسش ب من نبود تا بیاد زندگیمو به فاک بده وقتی یه کار اشتباه میکنم.
بعضی وقتا دام میخاد یه دوست داشتم که میتونستم بهش همه چیزو بگم و بتونم بهش اعتماد کنم، ولی خب تنها دوستایی که دارم لیام و شاید زین هستن.
شاید دارید با خودتون فکر میکنید که چرا هیچ دوستی ندارم، دوستای دیگه ای هم دارم. اما نمیدونم که میتونم بهشون اعتماد کنم یا نه.
و حتی درمورد هری هم مطمئن نیستم، نمیدونم دوسته یا نه. شاید فقط وقتایی که هورنی باشه منو بخواد و بهم احتیاج داشته باشه. خب شاید. یو نو منظورم اینه که چرا اصلا باید دوستم داشته باشه؟ خب اون حتی منو نمیشناسه.
وقتی داشتم راجب اینا فکر میکردم یه پیام برام اومد.
هری: هی، میخای حرف بزنیم؟
من: راستش نمیدونم. الان واقعا نمیتونم سکس چت کنم. ببخشید.
هری: من نمیخواستم سکس چت کنیم. میخواستم فقط حزف بزنیم. خب عام، باید بدونی، با بهترین ادم توی دنیا؛)
من: اوه عام اوکی. ولی بیا اینو بین خودمون نگه داریم.
اوکی؟هری: من اوکیم باهاش اگه توعم قسم بخوری که به کسی نمیگی.
من: قول!:) (پرامیس؛))
هری: سوووو روزت چطور بود؟:)
من: سخت. یطورایی. ولی خب بهش عادت کردم.
برا تو چطور بود؟هری: سخت. خب، ادما همیشه انتظار دارن که من پرفکت (بی نقص) باشم ولی من نیستم، یونو.
و خب امروز خیلی روز بدی بود، راستش اونا خیلی رو مخمن!من: اوه... خب مگه تو چیکار میکنی؟
هری: من یه مدلم.
من: وایستا، تو هری استایلزی؟!
هری: یپ، خودمم.:)
من: وای خب فااااک، تو درحد فاک جذابی. اونا چطور میتونن بگن که تو خوب نیستی؟
هری: نمیدونم. اونا فقط میخوان بهترین باشم.
من: تو بهترینی. اون موهات و بدنت(هیکلت)، فااک وای، من همین الانشم حتی با فکر کردن به بدنت هارد شدم؛).
هری: کمک میخای ددی؟؛)
من: اوهوم.
هری: میخای چیکار کنم ددی؟
من: فااک، خب ایش شاید عجیب باشه و تو نخای انجامش بدی و...
هری: خب بگو.
من: عکس. من عکس میخام.
هری: از کدوما؟:)
من: کوماااان، پرنسس، خودت میدونی از کدوما.
هری: اوکی. یکم صبر کن، ددی.
هری: عکس ارسال شد.
هری: عکس ارسال شد.
من: عووح فااک، پرنسس، تو خیلی خوب بنظر میای چقتی برای من پنتی میپوشی...
هری: مرسی، ددی^^
من: گاااد تو مثل مرگ برای منی!
هری: :)
هری: سو تو اومدی، ددی؟
من: اوهوم، ددی چند لحظه پیش اومد.
هری: میتونی به منم کمک کنی، ددی؟
من: البته که میتونم، پرنسس. ازم میخای چیکار کنم؟ شاید دوست داشته باشی که خیلی نایس و هارد انگشتت کنم و کاری کنم که فقط با دستم بیای؟
هری: لطفا ددی!
من: خودتو انگشت کن، تظاهر کن که منم و بهم بگو چقدر حس خوبی میده.
هری: حس خیلی خوبی دارم ددی. ای کاش تو هم اینجا بودی. :(
من: کاش اونجا بودم. و میتونستم انگشتامو و دیکمو تو سوراخ کوچیک زیبات ( این ترکیب فاکی خیلی کیوته✨😔) داشته باشم و بعد دستمم دور دیکت حلقه میکردم و بهت حس خوب میدادم.
هری: فاک ددی، ادامه بده، لطفااااااااا...
هری: لطفا ددی!
من: خودتو تند ترانگشت کن پرنسس، خودتو به فاک بده تا وقتی که بیای بیبی.
هری: ددحححححححححح... (این جمله فیوریتمه😂🧼)
هری: مرسی، ددی:) امیدوارم یه روز همدیگرو ببینیم و بتونیم این آرزو ها رو به واقعیت تبدیل کنیم ددی.
من: منم همینطور پرنسس.
هری:ددی من فردا باید برم سر کار سو میخام برم بخابم. شبت بخیر، ددی. امیدوارم شب خوابتو ببینم:)
من: اوکی، هری، شبت بخیر پرنسس xx
-------------------------------
هوراااااا🧼
خب گلنارارو بزارید تو جیبتون😂🧴اینکه صاری من این هفته ای که گذشت واقعا سرم شولوغ بود و نتونستم اپ کنم🥺💚
دیدین با بچم زین چه میکنن🥺💔وای
لطفا اگه میخاید به زین کمک کنید و ازش حمایت کنید، به دراما ها اصلا اهمیت ندید و براش هشتگ بزنید و اگر توییتر دارید تویین بزنید.مرسی که خوندید، امیدوارم که خوشتون اومده باشه=)
مواظب لبخند زیباتون باشید💚💙
ووت و کامنت⭐
Maddie
![](https://img.wattpad.com/cover/287758777-288-k762410.jpg)
YOU ARE READING
Princess for Daddy | l.s. Mpreg (boyxboy)
Fanfiction| Persian translation | "اوه ددی، کاش میتونستم همین الان ببوسمت" هری با ناله گفت. "منم همینو میخاستم بیبی بوی"لویی جواب داد. داستانی که لویی خوانندست و هری ی مدل معروفه و البته بیبیِ لویی. writer: @Usingtabeletslarry