Louis

640 128 72
                                    

یک هفته بعد

من و هری خیلی به هم عادت کرده بودیم. من به ندرت خونه می رفتم، معمولا وقتی نمی رفتیم سر کار شب ها رو با بغل کردن و فیلم دیدن با هری می گذروندم و این عالی بود. حس میکنم همو شناختیم و داره بهمون خوش میگذره.

چیزی نگذشته اما من دلم واسش تنگ شده. من باید می رفتم سر کار و مجبور بودم وقتی که خوابه ترکش کنم.

من: بیب، داری چیکار میکنی؟

هری: هنوز تو تختم، تو چیکار میکنی؟ دلم برات تنگ شده، ددی:(

من: منم دلم برات تنگ شده، الاناست که باید برم، میخوام یه اهنگ جدید ضبط کنم.

هری: تو درباره اینکه میخوای اهنگ جدید ضبط کنی بهم نگفتی! متن اهنگو نوشتی؟

من: اره، نوشتم:)

هری: اسمش چیهههه؟

من: عوح نو کنترل (بدون کنترل؟). من میتونم برات بخونم اگه بخای؟

هری: بعد از کارت میای خونه من؟:)

من: اگه کنو اونجا میخای اره؛)

هری: معلومه که میخام.:) زود بیا، ددی!

من: میام، بیبی! دلم برات تنگ شده!

هری: منم دلم برات تنگ شده.

————————

"پس، واسه ضبط اماده ای؟" لیام ازم پرسید.

"اره." من بهش لبخند زدم و اونم بهم لبخند زد. ما همیشه دوستیو خوبیو داشتیم. اون میدونست من گیم(همجنسگرام) و هنوز هم بهم افتخار میکرد و احترام میذاشت حتی بیشتر از قبل.

"میدونی، تو هیچوقت بهم نگفتی اهنگ جدیدت درمورد چیه؟ ولی من فکر کنم که میدونم." اون خندید و من بهش چشمک زدم. خب میدونید، این کاملا واضحه که درباره سکسه، واضح نیست؟

"پس این حقیقت داره ها؟ ی پسریو یپدا کردی(منظورش اینه که پارتنرتو پیدا کردی)" اون به من چشمک زد و من چشمامو چروخوندم. اون از خوشحالی بغلم کرد و منم چشمامو بستم.

"این خیلی خوبه داوشم! منم میتونم باهاش اشنا شم اره؟" اون یه لبخند بزرگ زد و من میخواستم بهش بگم که اون هریه. ولی خب نمیدونستم هری با این قضیه اوکیه یا نه.

"من فکر میکنم الانم میشناسیش. ولی فکر نمیکنم که بتونم بهت چیزی بگم. یو نو ما رسما با هم نیستیم." من با کمی استرس گفتم.

"پس قراره ازش بپرسی اره؟" اون گفت و لبخند زد.

"نمیدونم، شاید." من داشتم به این فکر می کردم که اون واقعا میتونه و میخواد که رسما با من باشه.

"لیام! لویی! ما داریم ضبط و شورو میکنیم!" زین داد زد و ما سریع خودمونو اماده کردیم. ضبط رو شورو کردیم.

بعد از ضبط من سریع وسایلامو جمع کردم و سمت ماشین رفتم. به سمت خونه هری رانندگی کردم و در زدم.

"لویی!" اون درو باز کرد و با خوشحالی بغل من پرید و منم بغلش کردم.

"دلت برام خیلی تنگ شده بود اره؟" من اذیتش کردم و اون با لبخند بهم نگاه کرد.

"تو هیچ ایده ای نداری که چقدر دلم تنگ شده، ددی. بیا تو." اون گفت و من گذاشتمش زمین. اون دستمو گرفت، دستای هری در مقایسه با دستای من بزرگ بودن.

ما روی مبل نشستیم و اون خودشو به من تکیه داد. من بغلش کردم و اون سرشو داخل گردن من فرو برد.

"الان اهنگو برام میخونی؟" اون خیلی کیوت پرسید و من لبخند زدم.

"فقط نخند، باشه؟" من جدی گفتم اما اون لبخند زد.
بعد من شروع کردم به خوندن:

Stained coffee cup
‏Just a fingerprint of lipstick's not enough
‏Sleep, where you lay
‏Still a trace of innocence on the pillow case

‏Waking up
‏Beside you, I'm my loaded gun
‏I can't contain this anymore
‏I'm all yours, I've got no control
‏No control

‏Powerless
‏And I don't care, it's obvious
‏I just can't get enough of you
‏The pedal's down, my eyes are closed
‏No control

من تا اخرش خوندم و هری با چشمای زیباش نگام می کرد.

"این اهنگ درباره منه، نیست؟" اون داخل گوشم اروم زمزمه کرد و من ناله ای کردم. اون با دستاش صورتم رو قاب گرفت و لبامو بوسید. خیلی سخت.

اون اومد روی رونم، نشست و خودش رو حرکت داد. "ف-فاک، هری." من ناله ای داخل دهن هری کردم وقتی هنوز داشتیم همو میبوسیدیم.

"واسا، صبر کن، هری!" من نگهش داشتم و اون نگاه گیجی به من کرد.

"من میخوام یه چیزی ازت بپرسم." من با خجالت گفتم. اوه اون با من چیکار میکنه.

"چیزی شده؟" اون به چشمای من نگاه کرد و من وقتی چهره نگرانشو دیدم لبخند زدم.

"اتفاق بدی نیوفتاده، ولی.." من یک لحظه مکث کردم و ادامه دادم: "دوست پسر من میشی؟" من پرسیدم و با امید اینکه بگه اره به چشماش نگاه کردم. اونم داشت لبخند میزد.

"ارههه من دوست پسرت میشم!" اون با هیجان گفت و بعدش ما دوباره همو بوسیدیم. اما این دفعه برای اولین بار به عنوان یه کاپل.

—————

وااااای باورتون نمیشه چقدر دلم تنگ شده بود
برای بوک، برای شما سیب زمینیا🥺 و برای واتپد:)
خب راستش به دلایلی ینی هم امتحان های حضوری پاره کننده دوازدهم و هم دلایل روحی که داشتم مجبور شدم یه مدت واتپد و اینا نیام:)
اما خب الان برگشتم و اینجام و قراره از این به بعد هر هفته اپ داشته باشیم * به طور منظم *
دلم واستون خیلی تنگ شده بود گادددد بیاید بغلم💚
*اولین چپتر بدون اسمات این بوک بود

راستییی قراره بوک خودمو بنویسم ولی خب اصلا نمیدونم اسمشو چی بزارم یا کاورش چه شکلی باشه سو یکم طول میکشه تا اپ کنمش:)

عکسا و چیز میزای مربوط به هری پارت داخل چنل قرار میگیره^^

مواظب لبخند قشنگتون باشید💗
ووت و کامنت⭐️
‏-Maddie

Princess for Daddy | l.s. Mpreg (boyxboy)Where stories live. Discover now