Harry

661 115 41
                                    

وقتی لویی ازم پرسید که دوست پسرش بشم حس می کردم که خوشحال ترین ادم روی زمین بودم. من فکر می کردم اون فقط برای سکس منو میخواد اون حسی که من دارمو نداره، اما انگار اشتباه می کردم.

حتی با اینکه ما فقط دو ماه بود که همو میشناختیم و با هم بودیم، حس میکنم انگار زمان خیلی زیادی بوده. هر وقت یاد حرف ها و کارای لویی میوفتم لبخند میزنم.

ما با هم وقت میگذروندیم و سر کار نمیرفتیم.

"هزا، به چی فکر میکنی؟" لویی ازم پرسید وقتی روی تخت همو بغل کرده بودیم، من سرمو گذاشته بودم روی شکم لویی و اون با دستش اروم داشت کمرو نوازش میکرد.

"راستش من داشتم به این فکر میکردم که کی میتونیم کام اوت کنیم." من ازش پرسیدم و با چشمای منتظر بهش نگاه کردم خب اره من میدونستم که اون هنوز کام اوت نکرده.

"هزا، میدونی اخه این یکم پیچیدست. اونا نمیزارن من کام اوت کنم، بیبی من واقعا متاسفم." اون با ناراحتی منو نگاه کرد، من میدونم اون میخواست منو خوشحال ببینه.

"ا-این اوکیه." من بهش نگاه کردم و هنوز سرم رو روی شکمش گذاشته بودم. (وای حس میکنم شکم لویی خیلی نرم و گوگولی باشه:))

"هی، هی، به من نگاه کن." اون گفت و سرمو نوازش کرد. "ش-شاید بتونم، نمیدونم، ی کاری انجام بدم. من بهش فکر میکنم و ی کاری انجام میدم. قول میدم."

"تو اینکارو برای من انجام میدی؟" من خوشحال شدم و نگاهش کردم و اون لبخند زد.

من لباشو بوسیدم و اون در حالیکه میبوسیدمش لبخند زد. (بچه ها:) من عاشق کلمه بوسیدنم:))
من خودمو جابه جا کردم و روی اون خوابیدم و ما به بوسیدن ادامه دادیم.

"هز." لویی توی دهنم ناله کرد و من لبخند زدم. خودمو روی لویی حرکت دادم.

اون شروع کرد و لباسمو در اورد و منم کمکش کردم.

ما جفتمونم لخت و هارد بودیم.

"گاد، هری، این خیلی خوبه!" لویی با ناله گفت.

"میخام روت سواری کنم، ددی!" من با گریه گفتم و اون خودشو اماده کرد.

من خودمو انگشت می کردم تا اماده بشم و از داخل کشو لوب رو برداشتم،  لویی رو دیدم مه لوب رو روی دیکش ریخت و دستش رو روی دیکش بالا و پایین می کرد، این خیلی هات بود.

من پاهامو از هم باز کردم و اروم روی لویی بودم، خودم و روی دیک لویی تنظیم کردم و اروم اروم پایین تر میومدم(می نشستم).

"اوه گاد، بیبی، این خیلی خوبه!" لویی با ناله گفت و به چشمای من که پر از اشک بود نگاه کرد.

"بیبی اروم تر انجامش بده، من نمیخوام اسیب ببینی، الان خوبی؟" لویی کمرمو اروم گرفت و من به پایین نگاه کردم تا اروم تر بشم.

من ریلکس کردم و نفسام اروم تر شده بودن. من سرمو عقب انداخته بودم و لبمو گاز گرفتم تا اشک از چشمام نیاد و خب انقد سخت گاز گرفتم که مزه خون رو احساس کردم.

حس کردم اماده ام و اروم اروم شروع کردم و خودمو رو دیک لویی حرکت دادم، میدونستم که هر چی زود تر جای مناسبشو پیدا کنم زودتر دردش کمتر میشه و لذت جاشو میگیره.
من نقطه مناسبو پیدا کردم و لذت به تمام بدنم رفت و چشمامو بستم و سرمو عقب بردم.
تند تر و تند تر حرکت کردم و خودمو روی دیک لویی بالا و پایین کردم، هر حرکت سریع تر از حرکت قبلی بود.

"اوه فاک، بیبی بوی، این خیلی حس خوبی داره، من نزدیکم." لویی از لذت تقریبا داد زد و من حتی سریع تر از قبل حرکت میکردم.

اون داخل سوراخ من اومد و حس داغی کام لویی داخل سوراخم باعث شد که منم با شدت بیام.

"دوست دارم، ددی." من داخل گوش لویی زمزمه کردم وقتی کنار هم دراز کشیده بودیم تا نفسامون به ریتم قبلیش برگرده و از اوجمون پایین بیایم.

"منم دوست دارم، بیبی." اون با لبخند گفت و منو بغل کرد.

"میخای بریم حموم؟" اون گفت، ابویسلی ما نمیخواستیم با کام من روی بدنمون و کام لویی در حالی که داشت از سوراخ من بیرون می ریخت بخوابیم. من خندیدم و وسایلمونو جمع کردیم و رفتیم داخل حموم.

لویی اب رو باز کرد تا گرم شه و بعد منو صدا کرد.

ما سریع خودمونو شستیم و خشک کردیم. خیلی سرد بود من و لویی به اتاق خوابمون رفتیم و خیلییی سریع زیر پتو قایم شدیم و همو بغل کردیم. خیلی خسته بودیم و سریع خوابمون گرفت.

——

"بیبی، لطفا بیدار شو، من نمیتونم بلند شم اگه حرکت نکنی." لویی اروم گفت و کمرمو نوازش کرد. من نمیخواستم بیدار شم. چرا واقعا باید بیدار شیم؟ از سر کار رفتن متنفرم.

من اروم چشمامو باز کردم و با بی حالی حرکت کردم.

"کومان، وقتی خونه برسیم همو بغل می کنیم و فیلم میبینیم، قول میدم!" اون خندید و منم لبخند زدم.

"قول میدی؟" من اروم گفتم.

"قول میدم، بیبی." اون گفت و منو بوسید و بعد رفت.

———-

ببینید چه بچه خوبی شدم زود اومدم اپ کردم😂
راستش من دوازدهمم و خب خودتون میدونید دیگه جدا از بحث کنکور و تست و اینا، شبه نهایی و میان ترم و نهایی دارم سو واقعا نمیتونم پیش بینی کنم کی وقت میکنم پس زمان اپ یکم نا منظم میشه و مثلا ی هفته ی بار ی هفته دو بار ی هفته ام شاید اصلا وقت نکنم اپ کنم:)
سو اره تو چنل بهتون اطلاع میدم^^

*پارت ادیت نشدست

ووت و کامنت⭐️
آل د لاو💚
-Maddie

Princess for Daddy | l.s. Mpreg (boyxboy)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora